جاوید نوشته است:
یه روز برای ردیابی طرف یاسوج رفتم که توی محفلی که حفاران گرفته بودند گفتند یه گنج هست که ما با دستگاه مرکز اون را شناسایی کردیم و در ورودی گنج یک شکاف یک متری بود که کمی رطوبت داشت و به من گفتند یک مار نگهبان گنج هست و اجازه نمیدهد کسی دست روی گنج بزارد فردا صبح گفتم من را به اون محل ببرید به محضی که محل را به من نشان دادم رفتم و جلوی شکاف نشستم و گفتم من از جانم سیر هستم میخوامهم این مار بیاید و من را نیش بزند و من از دست شما خلاص شوم . دوست عزیز قوچ شما هم از همین داستانهاست که نوهم باعث این کار شده
استاد عزیز در طبیعت استان ک-ب هیچ وقت به چنین چیزهایی بی اعتقاد نباش
در خیلی جاهای این استان حرف از فلان جا که فلان مار و فلان چیز رو داره
دوست خوبم در نزدیکی های یاسوج منطقه ای وجود داره که از قدمت زیادی داره
و دوست خوبم اون منطقه از نظر علائم و نشانه ها بسیار غنی هستش
و من از تعداد کثیری شنیدم که ماری بزرگ و شاخ دار اونجا وجود داره
که نه یک نفر بلکه چندین نفر اون رو دیدن
نام اون منطقه بیدسردره میباشد
در استان ک-ب بسیاری هستند که مار بالدار و یا شاخدار دیده اند
پس انچنان تعجبی نداره که در یک شکاف مار وجود داشته باشه
اما مردم این استان متاسفانه بسیار خرافه ای هستند
و من این رو بسیار ازشون دیدم
مخصوصا در باره ی گنج یابی و طلسم
مولا یارتون