دوستان اجازه بدید یه خاطره تلخ از طلسمات براتون بگم
حدود 5 سال قبل یه نامسلمون نامردی به تور ما افتاد که میگفت استاد علوم غریبست البته یه چندتا چشمه از کاراش بهمون نشونداد از جمله اینکه یه بار دوستمو فرستادم پیشش و خودم روی پروژه بودم و اون از تو خونه در حالی که در حالتی شبیه خلسه بود برای رفیقم تعریف میکرد و رفیقمم با موبایلبرام میگفت دقیقا همه چیزو عین واقعیت بیان کرد و گفت فلان جا یه غار هست و بمان جا یه قنات خشگیده و . . .خلاصه ما صددرصد بهش ایمان اوردیم
تا اینکه ازش خواهش کردیم بیاد شهرمون و یه جارو برامون چک کنه که اگه باری داشت بهمون بگه و دست به کارش بشیم
اونم اومد . . .
یه جایی رو مشخص کرد و گفت اینجا حداقل 25 کیلو طلا هست و بسم الله دست بکار بشید منم دورادور هواتونو دارم و طلسماتشو براتون باطل میکنم .خداشاهده اون موقع من 220 هزارتمن پول بهش دادم که طلسمات برام فلان کنه
خلاصه بعد از 3 ماه بدبختی و بیچارگی و سرمای 15 تا 20 درجه زیرصفر تحمل کردن بیش از 6 متر تو بیابون و جای کوهستانی پایین رفتیم او بی پدر هم فقط با یه مشت . . . خوری مارو سر دووند
اخرشم گفت یکی از شما به زنش جریانو گفته و دیگه نمیشه اونجا کار کرد چون کار سنگین شده و از این مزخرفات
من فقط به یه چیز ایمان دارم اونم قدرت و توانایی عقل و هوشه
اگه کسی بخواد پیروز بشه اصلا و ابدا نباید دنبال این حرفا بره
وسلام