انجمن تخصصی فلزیاب و ردیاب
تاریخ : جمعه 10 فروردین1403 - 8:28am



پاسخ به موضوع  [ 106 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 ... 11  بعدی
 گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند 
نویسنده پیغام
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: پنج شنبه 6 تیر1392 - 9:30pm
پست: 228
پاسخ با نقل قول
من نمیدونم چرا این دفینه یابی با موکل و جن گره خورده
به نظر من بیشتر به خاطر ترسی که هنگام حفاری به ادم دست میده باشه



سکه یابی
https://telegram.me/sekeyabi


چهارشنبه 3 شهریور1395 - 9:03pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: دوشنبه 3 خرداد1395 - 2:27pm
پست: 534
پاسخ با نقل قول
ترس شب و زمینه فکری و بعضی از عوامل محیطی دیگر..وقتی کنار هم قرار میگیرند جن که هیچ هر موجود ناشناخته و نادیده ای که فکرشو نمیکنید خواهید دید!!
البته این دیدار میتونه خیلی مفصل هم باشه!! :D


پنج شنبه 3 شهریور1395 - 12:51am
کاربر فعال
کاربر فعال

تاریخ عضویت: شنبه 22 اسفند1394 - 5:21pm
پست: 142
پاسخ با نقل قول
یکی دوستام که خونش تو روستا بود چند روزی میگفت که حتما باید ی شب بریم و چند تا قبر که از قبل پیدا کرده بود بازکنیم من هم قبول کردم. 4نفر بودیم.دیگه داشت کم کم هوا تاریک میشد راه افتادیم مواد غذایی کنسرو شده هم بردیم .بعد از نیم ساعت پیاده روی به مکان مورد نظر رسیدیم .درفاصله نزدیکی از قبر گبری ی اتیش روشن کردیم و غذا هارو گرم کردیم وشروع به غذا خوردن کردیم .بعد از غذا برای اینکه مطمعن بشیم کسی در اون نزدیکی نیست ی گشتی در اون دور و اطراف زدیم .شروع به کار کردیمو حدود 10دقیقه که کار کردیم صدای ی حیوون بلند شد که شبیه صدای ناله بود .بخدا شاید باور نکنید ولی صدای حییون بلند شد وهرچی چراغ رو انداختیم چیزی نبود صداش دقیقا جوری بود که انگار ی چیزی داشت ازارش میداد.ماهم سریع از اونجا دور شدیم و قبر رو همونطور جا گزاشتیم
چند روزی اون مکان رو زیر نظر داشتیم هیچ خبری نبود


دوشنبه 15 شهریور1395 - 10:31am
کاربر فعال
کاربر فعال

تاریخ عضویت: شنبه 22 اسفند1394 - 5:21pm
پست: 142
پاسخ با نقل قول
ی داستان دیگه ک یکی از دوستای صمیمیم برام تعریف کرد
قرار بود برای کاوش به دره شهر که در استان ایلام قرار داره برن.با یک نفر که از استان کرمانشاه بود قرار گزاشتن که دستگاه بیارن.خلاصه همه چیز خوب پیش رفت تا زمانی که به دره شهر رسیدن به ی دره رسیدن که جای بکر و دست نخورده ای بود .یکی از شریک های اونها هم اهل همونجا بود اونهارو به یک غار برد .اونجا دستگاه زدن .دروسط غار دستگاه شروع به بوق زدن کرد و...... ساعت و انگشترو رو در اوردن وروی یک سنگ گزاشتن ولبلس هارو هم عوض کردن و شروع به کار کردن. بعد از دوسه ساعت به یک جنازه رسیدن وقتی داشتن استخواه هارو بیرون میریختن .دیدن انگشتر ها و ساعت دست جنازه هست یکی از اونها که داخل چاه بود اهل همون جا بود <اسمش هم لطف الله بود> یواش یواش ساعت و انگشتر رو از دستش در اورد و شروع به داد زدن کرد..بخدا این داستان واقعیه خود omid1377که توی انجمن هست اونجا بود میتونید ازش بپرسید.خلاصه اوها هم سریع محل رو ترک کردن .اون غار هم هنوز اونجا هست :-s


دوشنبه 15 شهریور1395 - 10:49am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: دوشنبه 3 خرداد1395 - 2:27pm
پست: 534
پاسخ با نقل قول
دوست گرامی اگه دوست داشتی آدرس رو برام بفرست شاید روزی گذر کردیم از اونجا :D


چهارشنبه 16 شهریور1395 - 3:27am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: چهارشنبه 30 بهمن1392 - 9:38pm
پست: 263
پاسخ با نقل قول
تقریبا سی سال پیش در شمال غربی کشور یه خانمی بررسی آذربایجان را از لحاظ باستانشناسی به عهده داشته یعنی تایید کردن نسخه ها و سند ها را با بررسی نقاط انجام میداده . گفته میشه این خانم با یک نفر در کوه ها و مزارع و ...گشت و گزار می کرده و کل مناطق را میشناخته و خیلی هم باهوش بوده و ذهن بسیار قوی هم داشته مثلا هر فرد یا افرادی روستایی رو که می دیده به خاطر میسپرده بعد از سال ها هم میشناخته...
این خانم با ماشینی شبیه مینی بوس همراه بوده و گفته میشه در داخل ماشین دو تن فلز سرب بوده که یکی دو آنتن هم به آن وصل بوده و با اون تمام خاک آذربایجان را وجب به وجب بررسی میکرده و نسخه ها را سندییت می داده . تعدادی از نسخه ها و نقطه ها را برای خودش نگه داشته یعنی ثبت نکرده تا خودش بار را برداره .این خانم در دانشگاهی تدریس میکنه و اون زمان در رتبه بالا از نظر میث و باستانشناسی بوده و میگن الان هم در این کار برای خودش تلاش میکنه.



همیشه امید داشته باش


یکشنبه 23 بهمن1395 - 3:10am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: چهارشنبه 18 اردیبهشت1392 - 8:55am
پست: 397
پاسخ با نقل قول
احسنت بر شما جناب دلتا بسیار آموزنده بود .... @};- :D



...جواب ابلهان خاموشیست....


یکشنبه 24 بهمن1395 - 10:00am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: چهارشنبه 30 بهمن1392 - 9:38pm
پست: 263
پاسخ با نقل قول
یه پسری 25 ساله بود می گفت هنگامیکه بچه بوده یه دعانویس یا درویش یا ... با چند تا دوستش اومدند خونشون که در قشلاقی بصورت تک خانه یا دو خانه بوده و به خاطر اینکه می خواستند ظاهر کنند یا از این جور کارها به خاطر بی گناه بودن بچه چون سن کمی داشته 14 ساله بوده بچه را با خواندن دعا هایی می خوابونه . خود بچه می گفت اون زمان تپه ای رو کنده بودیم مثلا 8 متر.می گفت من نگاه میکردم پشت خانمون که بلندی و تپه... بوده من داخلشونو میدیدم اونا از من میپرسیدند چی میبینی من می گفتم فلان... اونجایی که کنده ایمو از من پرسیدند من هم از اونیکه جلو چشمم ظاهر شده بود پرسیدم بهم گفت داخل چاهی که کندید پشت همون سنگی که رد کرده اید و رفتین پایین باید برید پشت سنگه که چنس هست. اونا رفتن بعدا بیان کار کنند نیومده اند.
در جای دیگر درویش یا ... یکی رو اینطوری هیپنوتیزمو... کرده اند هر چی میگفنه در میومده از قبر میگفته برین اینطرفتر شمشیر است می رفتن میدیدند آره درسته.بعد از این قبره چند متر اون طرفتر یه سنگی هست برید 1.5 متریشو بکنید مجسمه... هست میرفتند می دیدند درسته بعد از برداشتن اجناس در یه جایی دیگر در همونجا چون یکیشون دوستشو سرکیسه کرده و اینا دعوا و ...



همیشه امید داشته باش


پنج شنبه 28 بهمن1395 - 4:52pm
استاد
استاد
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: چهارشنبه 26 تیر1392 - 4:12am
پست: 1910
محل اقامت: کوردستان
پاسخ با نقل قول
طریقه ی خواب کردن ، صحت داره و بنده بارها شنیدم . بدون محدودیت عمق با تصویر زنده :-BD
و همچنین روشهای جالب دیگر .
( برای همین همیشه انسان رو برتر از دستگاه میدونم )
اما ناتوانی و موانعی هم هستند که تقریبا تو این دوره زمونه ، کار رو به بن بست میکشونن و دستگاه روسفید محل شده



لا اله الا هو


پنج شنبه 28 بهمن1395 - 11:00pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: دوشنبه 3 خرداد1395 - 2:27pm
پست: 534
پاسخ با نقل قول
دوستی دارم که تعریف میکرد همین سال گذشته رفتیم تو کوهستان با یکی از همین به اصطلاح دراویش..که موقع برگشت بنزین ماشین تموم شد درویشه شروع کرد به دعا خوندن و به راننده گف راه بیوفت!!راننده گفت بنزین نداریم!!گفت کاریت نباشه استارت بزنو راه بیوفت..!
اونم استارت زد و در کمال تعجب دیدیم که ماشین روشن شد!!حدود سی کیلومتر با همین وضعیت رفتیم تا به پمپ بنزین رسیدیم!!
البته حقیقت ماجرا رو نه میتونم تایید کنم و نه رد...
میخوام بگم که بعله همچین نیروهایی وجود دارن!اما هیچ ربطی به موجودات اساطیری ندارن!! و مثل خیلی چیزهای دیگه هنوز نمیدونیم که چی هستن و از چه جنسی..
پس در طول تاریخ همین نادانی مایه ی سوءاستفاده بوده و عده ای با استفاده از این نیروها خودشون رو جور دیگه ای جلوه میدادن و ادعاهای عجیبی میکردند! :D
فکرشو بکنید که شما با علم و اطلاعاتی که الان دارید میرفتید به مثلن هزار سال قبل!چه کارها که نمیتونستید بکنید و چه ادعاهایی که نمیتونستید داشته باشید!! ;)

مهم اینه که وقایع رو همونطور که هستند و بدون پیش داوری ببینیم تا زود باور و یا بقولی از پیش باور نباشیم :-BD

خردمند باشید @};-


جمعه 29 بهمن1395 - 5:05am
نمایش پست ها از آخر به اول:  مرتب سازی بر اساس  
پاسخ به موضوع   [ 106 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 ... 11  بعدی

چه کسی آنلاین است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر عضو شده ای موجود نیست. و 11 مهمان


در این انجمن نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
در این انجمن نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
در این انجمن نمی توانید پست خود را ویرایش کنید
در این انجمن نمی توانید پست های خود را حذف کنید
در این انجمن نمی توانید پیوست ارسال کنید

انجمن و سایت تخصصی فلزیاب و ردیاب با حضور اساتید مجرب - طراحی و ساخت و خرید و فروش مدارات الکترونیک و کیت و نقشه مدار دستگاههای پر قدرت فلز یاب و رد یاب با قیمت مناسب - دستگاه گنج یاب و دفینه یاب و گنجیاب جهت جستجوی طلا - بهترین و قویترین طلایاب و سیستم تصویری و فلزیاب پالسی و توباکس - آموزش اپراتوری ردیاب - best site / forum for metal detector (PI, VLF, Two Box, ...) , lrl , felezyab , felez yab systems to find treasure