آره من هم شنیده ام که دو نفر میروند برای حفاری یک منطقه که کنارش یک درخت کهنسال بود یکیشون حفاری میکرد که ناگهان صدایی میشنود که بهش میگوید: اینجا رو نکن بهت اخطار میدم که اینجا رو حفاری نکن و....
اون دوستش هم که کنار چاله ایستاده بود متوجه میشه که رفیقش پشت یر هم میگوید به توچه من اینجا رو باید حفاری کنم دست از سرم بردار و..... که دریک لحظه همین رفیقی که کنار چاله واستاده بود میبیند که دوستش غش کرد وافتاد زود اون رو به در مانگاه میبرد بعد از معاینه بدنی میبینند که بدن دوستش از چندین جا کبود شده گویی مثل اینکه یک ضربه محکمی به بدنش وارد شده از اون روز به بعد هر ردز یک جای بدنش کوفتگی و زخم جدیدی برمیدارد حتی موقعی که خواب بود هم این آثار کتک کاری وزخم در بدن اون شخص ظاهر میشه
تا اینکه این آقا رو میبرند پیش دعانویس
دعا نویس میگه این جای زخمها ماله یک جن هست که قصد تلافی دارد گویا مثل اینکه طرف در حین حفاری زده یکی از بچه های جن رو کشته والان هم جن دست از سرش برنمیداره
طرف خودش میگه دعانویس گفت که یک کاسه آب بیارند و کمی دانه جو ریخت روی زمین
بعد شروع به خواندن دعا میکنه که طرف که دچار جن زدگی شده بود میبینه که دانه های جو دارند حرکت میکنند وبه آرامی از از روی زمین به طرف دیوار کشیده میشند و سپس به طرف سقف خانه حرکت کرده و از سقف به طرف ظرف آب آویزان میشند بعد دعا نویس میگه این آب رو بخور
طرف بعد از خوردن آب دیگه جن دست از سرش برمیداره ومیره پی کارش و اینچنین میشه که اون آقا که سالیان سال دنبال گنج وحفاری میشه چنان از این کار منصرف میشه که اگه الان بهش بگی فلان جا گنج هست وبرو بکن واسه خودت میگه من نمیخوامش
و اما شما دوست عزیز برو دعا کن حفاری نکردی وگرنه اگه بچه جن رو میکشتی ببین چه عواقبی در انتظارت بود