فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

اتفاقات شب حفاری
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=34&t=1640
صفحه 2 از 9

نویسنده:  hadi_0141 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 11:36am ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

من نمیتونم اینو تحملش کنم فورا میرفتم 2 متر طناب میخریدم و فاتحه خودمو میخوندم X_X راستی توجه کردی وقتی ماشین میاد آدم کمین میکنه یه حسی میگیره که انگار جیمزبانده [-(

نویسنده:  tola17 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 11:59am ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

hadi_0141 نوشته است:
من نمیتونم اینو تحملش کنم فورا میرفتم 2 متر طناب میخریدم و فاتحه خودمو میخوندم X_X راستی توجه کردی وقتی ماشین میاد آدم کمین میکنه یه حسی میگیره که انگار جیمزبانده [-(


ههه بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو هایت زندگی کنی :-BD

نویسنده:  mahmood51 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 1:58pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

tola17 نوشته است:
mohammadreza نوشته است:
دوستان به نظرتون سخت ترین لحظه شبهای حفاری چه موقع است؟؟؟
:(( جواب: زمانی که سپیده زده و سحر شده و هوا کم کم داره روشن میشه و شما هم هیچی گیرتون نیامده و تازه باید شروع کنید چاله 3 متری رو پر کنید تا مکانت لو نره. :D :D :)) :)) =)) =))


اینکه سخت نبود
سختی کار وقتیه که مجبور بشی به خاطر منطقه مورد نظر فقط توی زمستون کارکنی مکان مورد نظرت کنار جاده باشه هروقت ماشین رد شد باید همه بگیرین بخوابین در حال کندن زمین از یه طرف سرماست از یه طرف داری استخون مرده و چنتا مار که از سرما بیحس شدنو درمیاری میریزی توگونی بری خاکشون کنی
وفقط میتونی ساعت2شب تا4سحر حفاری کنی اخه بقیه ساعت ها اوج ترافیکه :D منطقه طوری باشه که گرگم بهت رحم نکنه نمیتونی اتیش روشن کنی حداقل خودتو گرم کنی تازه بعد چندین متر کندن میبینی خوردی به یه ساروج کتو کلفت
ودر اخر 4نفر ازاون دور میبیننت زنگ میزنن پلیس میاد میخوابه رو بار هرچی زحمت چند ماهه کشیدی رفته برفنا فقط شانس بیاری خودتو نگیرن الفرار
وقتی توی یک قدمی طلاها باشی نتونی حتی یکیشونو برداری چون پلیسه دیگه همشونو برداشته ودست خالی برمیگردی خونه به این میگن اوج بد بختی بد شانسی این اخر نابودی زندگیه
:-Q اینم یه تجربه مفید برای دوستان مال چندین سال پیشه فکر کنم10سال پیش 20ملیون هزینه رفت به فنا گفتیم بیخیال فقط فرار


عجب دردناک. :( ولی این راهکارها و تجارب رو هم داشته باشید؛
قبل از هر چیز لازمه عرض کنم که همیشه قبل از رفتن به مکانی با یه پیشبینی گرفتاری حرفاتونو یه جور کنید.

حالا اگه براتون موردی مشابه این رخ داد که یه وجبی موفقیتید، بیهوده فرار مرار نکنید. سعی کنید با پلیس ملیسا تعامل و در این قضیه مشارکت کنید. اونا مگه از کجا اومدن؟ اونا هم مال همین سرزمینن و عمدتاً مشکلات عدیده اقتصادی مثل سایرین دارن.(به قول خودم همیشه میگم : طرف دهن داره پس اون هم میخوره) دنبال یه لقمه چربن. بهشون برسونید که کار و زحمت از شما، نتیجه مشترک. و اینکه خریدارهم میاد همونجا نقد میخره و میبره. عمدتاً قبول میکنن. خیلی هم راحت گزارش میکنن مورد خاصی نبوده و اونا هم میشن یه پای قضیه و خیلی هم قشنگتر میشه و خودشون هم امنیت منطقه رو براتون تأمین میکنن. اگر حس کردید میخوان شرّ شمارو کم کنن و خودشون سوار مال بشن با سماجت و محکم بگید که یا همه با هم میبریم یا همه با هم گیر میکنیم.

خوب حالا بگیم نپذیرن ( که اون هم 1 درصده) فقط لازمه که شما وسیله خاص مجرمانه ای نداشته باشید(وسایل حفاری بیل و کلنگ و.... جرم نیست) اینجا باید خیلی محکم و نترس برخورد کنید همه با هم میگید که منکر همه چیز هستید. اون وسایل حفاری هم متعلق به خودتونه و تو ماشینتون میذارید. اصلاً شما خودتون تحت لوای پلیس حفّاری میکنید و .....کار به جای باریک بکشه به اطلاعات و ... هم میگیم که ما اینارو در حال حفاری دیدیم و..... خواستیم شریک بشیم اینطور شد..... دیگه بقیش و صحبتای دیگه به مقتضای شرایط و رد وبدل حرفا و.... بسته به هوش وذوق خودتون متغیره. کلاً در راستای ترساندنشون باید باشه. اگر کارگر نشد، دست آخر با همون تاکتیک انکار و البته یگانگی حرفاتون زیاد عاقبت قضیه بد نمیشه وزود رها میشید.

شاید بعضی یا همه مواردی که خوندید. براتون مسخره یا نشدنی بیاد ولی خوب، چون قبلاً خیلی خوب امتحانشو پس داده براتون منعکس کردم. ازون تجاربیه که خودشون گنجه. و نمیذاره گنجیو کشکی از دست بدید.

نویسنده:  ELMIRA [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 2:35pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

mahmood51 نوشته است:
tola17 نوشته است:
mohammadreza نوشته است:
دوستان به نظرتون سخت ترین لحظه شبهای حفاری چه موقع است؟؟؟
:(( جواب: زمانی که سپیده زده و سحر شده و هوا کم کم داره روشن میشه و شما هم هیچی گیرتون نیامده و تازه باید شروع کنید چاله 3 متری رو پر کنید تا مکانت لو نره.

اینکه سخت نبود
سختی کار وقتیه که مجبور بشی به خاطر منطقه مورد نظر فقط توی زمستون کارکنی مکان مورد نظرت کنار جاده باشه هروقت ماشین رد شد باید همه بگیرین بخوابین در حال کندن زمین از یه طرف سرماست از یه طرف داری استخون مرده و چنتا مار که از سرما بیحس شدنو درمیاری میریزی توگونی بری خاکشون کنی
وفقط میتونی ساعت2شب تا4سحر حفاری کنی اخه بقیه ساعت ها اوج ترافیکه :D منطقه طوری باشه که گرگم بهت رحم نکنه نمیتونی اتیش روشن کنی حداقل خودتو گرم کنی تازه بعد چندین متر کندن میبینی خوردی به یه ساروج کتو کلفت
ودر اخر 4نفر ازاون دور میبیننت زنگ میزنن پلیس میاد میخوابه رو بار هرچی زحمت چند ماهه کشیدی رفته برفنا فقط شانس بیاری خودتو نگیرن الفرار
وقتی توی یک قدمی طلاها باشی نتونی حتی یکیشونو برداری چون پلیسه دیگه همشونو برداشته ودست خالی برمیگردی خونه به این میگن اوج بد بختی بد شانسی این اخر نابودی زندگیه
:-Q اینم یه تجربه مفید برای دوستان مال چندین سال پیشه فکر کنم10سال پیش 20ملیون هزینه رفت به فنا گفتیم بیخیال فقط فرار


عجب دردناک. :( ولی این راهکارها و تجارب رو هم داشته باشید؛
قبل از هر چیز لازمه عرض کنم که همیشه قبل از رفتن به مکانی با یه پیشبینی گرفتاری حرفاتونو یه جور کنید.

حالا اگه براتون موردی مشابه این رخ داد که یه وجبی موفقیتید، بیهوده فرار مرار نکنید. سعی کنید با پلیس ملیسا تعامل و در این قضیه مشارکت کنید. اونا مگه از کجا اومدن؟ اونا هم مال همین سرزمینن و عمدتاً مشکلات عدیده اقتصادی مثل سایرین دارن.(به قول خودم همیشه میگم : طرف دهن داره پس اون هم میخوره) دنبال یه لقمه چربن. بهشون برسونید که کار و زحمت از شما، نتیجه مشترک. و اینکه خریدارهم میاد همونجا نقد میخره و میبره. عمدتاً قبول میکنن. خیلی هم راحت گزارش میکنن مورد خاصی نبوده و اونا هم میشن یه پای قضیه و خیلی هم قشنگتر میشه و خودشون هم امنیت منطقه رو براتون تأمین میکنن. اگر حس کردید میخوان شرّ شمارو کم کنن و خودشون سوار مال بشن با سماجت و محکم بگید که یا همه با هم میبریم یا همه با هم گیر میکنیم.

خوب حالا بگیم نپذیرن ( که اون هم 1 درصده) فقط لازمه که شما وسیله خاص مجرمانه ای نداشته باشید(وسایل حفاری بیل و کلنگ و.... جرم نیست) اینجا باید خیلی محکم و نترس برخورد کنید همه با هم میگید که منکر همه چیز هستید. اون وسایل حفاری هم متعلق به خودتونه و تو ماشینتون میذارید. اصلاً شما خودتون تحت لوای پلیس حفّاری میکنید و .....کار به جای باریک بکشه به اطلاعات و ... هم میگیم که ما اینارو در حال حفاری دیدیم و..... خواستیم شریک بشیم اینطور شد..... دیگه بقیش و صحبتای دیگه به مقتضای شرایط و رد وبدل حرفا و.... بسته به هوش وذوق خودتون متغیره. کلاً در راستای ترساندنشون باید باشه. اگر کارگر نشد، دست آخر با همون تاکتیک انکار و البته یگانگی حرفاتون زیاد عاقبت قضیه بد نمیشه وزود رها میشید.

شاید بعضی یا همه مواردی که خوندید. براتون مسخره یا نشدنی بیاد ولی خوب، چون قبلاً خیلی خوب امتحانشو پس داده براتون منعکس کردم. ازون تجاربیه که خودشون گنجه. و نمیذاره گنجیو کشکی از دست بدید.


آقا محمود:بی خیال بابا.چه رویایی داری شما. این جوری که شما میگید نیست.حتما ماشین گشت شما رو تو یه رستوران معروف هم باید ببره :D خیلی خوب میشه ماشین گشت آخر شب تا در خونه هم می رسونه. :D جالب اینجاست از فردا برای ماشین و حفاری کمک می گیرید. از همه مهمتر با ماشین گشت هیچ کسی شک نمی کنه. :=)) =)) =))

نویسنده:  A.D.H1360 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 3:05pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

mahmood51 نوشته است:
tola17 نوشته است:
mohammadreza نوشته است:
دوستان به نظرتون سخت ترین لحظه شبهای حفاری چه موقع است؟؟؟
:(( جواب: زمانی که سپیده زده و سحر شده و هوا کم کم داره روشن میشه و شما هم هیچی گیرتون نیامده و تازه باید شروع کنید چاله 3 متری رو پر کنید تا مکانت لو نره. :D :D :)) :)) =)) =))


اینکه سخت نبود
سختی کار وقتیه که مجبور بشی به خاطر منطقه مورد نظر فقط توی زمستون کارکنی مکان مورد نظرت کنار جاده باشه هروقت ماشین رد شد باید همه بگیرین بخوابین در حال کندن زمین از یه طرف سرماست از یه طرف داری استخون مرده و چنتا مار که از سرما بیحس شدنو درمیاری میریزی توگونی بری خاکشون کنی
وفقط میتونی ساعت2شب تا4سحر حفاری کنی اخه بقیه ساعت ها اوج ترافیکه :D منطقه طوری باشه که گرگم بهت رحم نکنه نمیتونی اتیش روشن کنی حداقل خودتو گرم کنی تازه بعد چندین متر کندن میبینی خوردی به یه ساروج کتو کلفت
ودر اخر 4نفر ازاون دور میبیننت زنگ میزنن پلیس میاد میخوابه رو بار هرچی زحمت چند ماهه کشیدی رفته برفنا فقط شانس بیاری خودتو نگیرن الفرار
وقتی توی یک قدمی طلاها باشی نتونی حتی یکیشونو برداری چون پلیسه دیگه همشونو برداشته ودست خالی برمیگردی خونه به این میگن اوج بد بختی بد شانسی این اخر نابودی زندگیه
:-Q اینم یه تجربه مفید برای دوستان مال چندین سال پیشه فکر کنم10سال پیش 20ملیون هزینه رفت به فنا گفتیم بیخیال فقط فرار


عجب دردناک. :( ولی این راهکارها و تجارب رو هم داشته باشید؛
قبل از هر چیز لازمه عرض کنم که همیشه قبل از رفتن به مکانی با یه پیشبینی گرفتاری حرفاتونو یه جور کنید.

حالا اگه براتون موردی مشابه این رخ داد که یه وجبی موفقیتید، بیهوده فرار مرار نکنید. سعی کنید با پلیس ملیسا تعامل و در این قضیه مشارکت کنید. اونا مگه از کجا اومدن؟ اونا هم مال همین سرزمینن و عمدتاً مشکلات عدیده اقتصادی مثل سایرین دارن.(به قول خودم همیشه میگم : طرف دهن داره پس اون هم میخوره) دنبال یه لقمه چربن. بهشون برسونید که کار و زحمت از شما، نتیجه مشترک. و اینکه خریدارهم میاد همونجا نقد میخره و میبره. عمدتاً قبول میکنن. خیلی هم راحت گزارش میکنن مورد خاصی نبوده و اونا هم میشن یه پای قضیه و خیلی هم قشنگتر میشه و خودشون هم امنیت منطقه رو براتون تأمین میکنن. اگر حس کردید میخوان شرّ شمارو کم کنن و خودشون سوار مال بشن با سماجت و محکم بگید که یا همه با هم میبریم یا همه با هم گیر میکنیم.

خوب حالا بگیم نپذیرن ( که اون هم 1 درصده) فقط لازمه که شما وسیله خاص مجرمانه ای نداشته باشید(وسایل حفاری بیل و کلنگ و.... جرم نیست) اینجا باید خیلی محکم و نترس برخورد کنید همه با هم میگید که منکر همه چیز هستید. اون وسایل حفاری هم متعلق به خودتونه و تو ماشینتون میذارید. اصلاً شما خودتون تحت لوای پلیس حفّاری میکنید و .....کار به جای باریک بکشه به اطلاعات و ... هم میگیم که ما اینارو در حال حفاری دیدیم و..... خواستیم شریک بشیم اینطور شد..... دیگه بقیش و صحبتای دیگه به مقتضای شرایط و رد وبدل حرفا و.... بسته به هوش وذوق خودتون متغیره. کلاً در راستای ترساندنشون باید باشه. اگر کارگر نشد، دست آخر با همون تاکتیک انکار و البته یگانگی حرفاتون زیاد عاقبت قضیه بد نمیشه وزود رها میشید.

شاید بعضی یا همه مواردی که خوندید. براتون مسخره یا نشدنی بیاد ولی خوب، چون قبلاً خیلی خوب امتحانشو پس داده براتون منعکس کردم. ازون تجاربیه که خودشون گنجه. و نمیذاره گنجیو کشکی از دست بدید.

این دوستمون درست میگه کافیه فقط نترسی ودست وپاتو گم نکنی وبا اعتماد به نفس وخونسرد جوری که یعنی پشتت پره باهاشون حرف بزنی وقانع شون کنی وهزار ترفند دیگه!من خودم بارها با این روش از ایست بازرسی ها محترمانه رد شدم یا در نهایت با صرف هزینه خیلی اندک!!!
صد البته همیشه که واسه کار میرید مقداری نسبتا زیاد پول همراه داشته باشید باور کنید نهایتا طرف که ببینه نقده حداقلش اینه که بیخیال تون میشه و به کلانتری ودادگاه و.....نمیکشه که مجبور بشی دها برابر اونرو جریمه بدی

نویسنده:  hadi_0141 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 4:01pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

داداش من شما راس میگی ولی 100 درصد بین 5 نفر حفار یکی پیدا میشه که یه حرفایی بزنه که کاملا بابرنامه تناقض داشته باشه و هرچقدرم 1 نفر باهوش باشه نمیشه جای 5 نفر حرف زد و عمل کرد و اینطوری آخرش به فنا میریم بهترین راه فراره اگه دیدین حتی امکان داره 1 نفرتو گیر بیوفته هیچ فراری نکنید اینم درصورتی که چیزی خاصی همراهتون نباشه اگه بود هر طورشده باید فراری بدین و بعد اینکه قضیه اصلیو قایم کردین دیگه کار خاصی نمیشه کرد و راحتین

نویسنده:  hadi_0141 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 4:04pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

درضمن اگه نگهبانتون زرنگ باشه ویه گوشه لم نده و از قبل کمین نزنن به هیچ وجه گیر نمیوفتین

نویسنده:  hadi_0141 [ چهارشنبه 28 خرداد1393 - 10:41pm ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

من منکر حرف شما نیستم منم حرفامو فقط واسه احتیاط گفتم و معلومه شما خودتون از من بهتر میدونید چیکار کنید تا دردسر دنبالتون نیاد 100 درصدم معلومه از حرفاتون کار شما بدجایی گیر کرده بوده وکاریش نمیشد کردش پس عقل سلیم همون کاریو میکنه که الان شما کردین

نویسنده:  bad tiger [ پنج شنبه 29 خرداد1393 - 5:02am ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

hadi_0141 نوشته است:
بچه ها خواستم این تایپکو بزنم بچه ها اتفاقاطی که موقع حفاری (فرار. تله . ترس . ....)میوفته رو بنویسن من خودم شروع میکنم


یه شب با یه اکیب 5 نفری رفتیم تو یه تپه باستانی واسه حفاری یه طرف تپه قبرستون بود ولی ما تو طرف دیگه تپه یه اتاقک پیدا کردیم و مشغول حفاری بودیم یهو نگهبانمون اومد گفت بابا شما چند نفری اون زیر دارید میکنید آخه من صدای 2 تا کلنگ میشنوم :-ss گفتیم ما با 1کلنگ همه ساکت شدیم یکمم ترس برمون داشت اومدیم بیرون یکم گوش دادیم یهود صدای گروپ گلنگ اومد درست بغل ما تقریبا 20 متر فاصله نداشت 3 نفر داشتن یه قبرو حفاری میکردن یکی از دوستام گفت بیا جمع کنیم بریم ولی تصمیم گرفتیم بریم پیششون و بگیم شما به کارتون وما به کارمون و تا راحتر باشیم بالاخره تصمیم شد من برم یواش یواش و سینه خیز رفتم بغل دستشون پشت یه سنگ یکیشون ویگفت بابا ما از اون شانسا نداریم طلا پیدا کنیم و داشتن با خیال راحت میکندن یهو سرمو از پشت سنگ اوردم بیرون و گفتم خسته نباشید دوستان تا همینو گفتم خدا بد نده اونی که کلنگ دستش بود تو هوا ولش کرد کلنگ رفت هوا چنان در رفتن که نگو تو یه پلک زدن غیب شدن منم از پشت داد میزدم فرار نکنید فرار نکنید برگردید خلاصه رفتم سر کارشن بیشتر از 1 متر کارکرده بودن تازه خبر دار هم شده بودیم تمتم وسایلاشونم مونده بود بیلو کلنگو دیلم و یه قمه هم پیدا کرده بودن همشونو جمع کردیمو نونو پنیرم داشتن که اونم نوش جون کردم :ymdevil: بعدش با خیال راحت شروع کردیم به ادامه کارمون :o)

خدا خبرت بده
ولو شدم رو زمین

نویسنده:  bad tiger [ پنج شنبه 29 خرداد1393 - 5:22am ]
عنوان پست:  Re: اتفاقات شب حفاری

یه جا حفاری میکردیم
یه بنده خدا بود یه کمی کم داشت(یه حالتی مثل ساده بود)
بچه ها هم اذیتش میکردن
این بنده خدا هم تو چاه بود بهش میگفتن هر چیز مشکوکی دیدی به ما بگو
بعد از بالا پوست پرتقال مینداختن تو چاه
اونم فریاد میزد
دیدم مشکوک دیدم
یا که سطل رو که بچه ها میکشیدن بالا بعد ولش میکردن میخورد تو سر یارو
بهش میگفتن بوی بد شنیدی به ما بگو
اون گازه طلاست
اگه 10 ثانیه بو کنی میمیری
بعد به بهونه کارشناسی میرفتن تو چاه کنارش
باده معده میدادن
اون بدبختم فک میکرد گاز طلاست
دستو پا میزد که از چاه بیاد بالا فرار کنه
هههههه

صفحه 2 از 9 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.