انجمن تخصصی فلزیاب و ردیاب
تاریخ : جمعه 28 اردیبهشت1403 - 7:50am



پاسخ به موضوع  [ 143 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 , 7 , 8 ... 15  بعدی
 نکات و داستانهایی عبرت انگیز و آموزنده برای جستجو گران 
نویسنده پیغام
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
ALI.D نوشته است:
mahdi خیلی مطالب جالبی نوشتی..حتما ادامه بده..یه حرفی زدی در مورد داشتن همراه که به نظر من از همه چیز مهمتر هست حتی از دستگاهو نسخه :|


تشکر داش علی
سعی بر این هست که به مرور و اگه تونستم مطالب بیشتر بذارم
اگه دوستان هم چنین جریاناتی داشتن بذارن تا ما هم استفاده کنیم


شنبه 17 فروردین1392 - 3:34pm
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
یه جریان دیگه که یکی از دوستانم برام تعریف کرده
در یکی از استانهای کشور عزیزمون یه تپه وجود داشت.همون از ظاهر تپه میشد فهمید که به خاطر چی ساخته شده بود.کنار یه کوه بود
3 نفر میان با بیل مکانیکی میشکافن تا درب ورودیش رو پیدا میکنن بعد از عبور از تپه به کوه میرسن که مسیر یه غار هست و به صورت خمیده وارد کوه میشه
اینها هم داخل میرن.میرن میبینن که یه جایی تعبیه شده مثل میز و از انواع پول و مجسمه و ... قشنگ روش چیده شده."بدون مخفی کردن".(دوستان حتما حتما در این موارد بسیار بسیار مواظب باشید.هیچ کس هیچ کس هیچ کس(3 بار تایید) مالش رو به راحتی در اختیار شما نمیذاره که با ورود راحت به مکان بردارید)
خلاصه اینا هم با شادی و بدون اینکه حتی ذره ای فکر کنن که چرا اینا رو همینجوری اینجا چیدن شروع میکنن به برداشتن و پر کردن جیبشون از سکه های طلا
وقتی جیباشون رو پر میکنن برمیگردن تا تجهیزات رو بردارن بیان بقیه رو هم ببرن.وقتی از اون پیچ غار میان در کمال تعجب میبینن که درب غار توسط یه سنگ که غلتیده کاملا بسته هست!!! (شما جاشون بودید چکار میکردید؟)
بنده خداها چند مدتی رو اونجا میمونن و وقتی چاره ای نمیبینن یکیشون میگه بیاید چیزهایی رو که برداشتیم بذاریم سر جاش.اینا هم نا امیدانه همه رو میذارن سر میز و وقتی میان میبینن بازم در بسته هست.اونجا دیگه منتظر مرگ خودشون میمونن که یه هو یکیشون متوجه میشه حین اینکه داشته جیباشون پر میکرده یه دونه سکه مونده ته جیبش و اون متوجهش نشده.سکه رو میندازن سر جاش میان میبینن در باز هست
میرن به اعتقاد خودشون یه متخصص میارن(درویش بوده طرف) میگه که این غار طلسم داره و باید خون کسی که حفاری میکنه رو بریزید و قربانیش کنید تا طلسم باطل شه (دقیق بهشون گفته بود که راننده بیل مکانیکی که از هیچی خبر نداره بیارید و حفاری که کرد به نحوی بکشیدش!!!)
اینا هم که همچین آدمهایی نیستن دیگه دست از پا درازتر برمیگردن
بعدا معلوم میشه که این مکانیزم با وزن اون دفینه کار میکرده و در نوع خودش بسیار حساس به وزن بوده و فکر کنم میراث فرهنگی(یا همون درویشه.درست یادم نیست) با اندازه گیری وزن دقیق دفینه و با جایگزین کردنش با یه چیز دیگه (تا جایی که خاطر دارم خاک بود) کامل اونو بیرون میاره و بعدش غار رو کامل منفجر میکنه

دوستان هدفم از این جریان حالا اگه واقعی باشه(مقبره انوشیروان هم دقیقا همین جریان رو داره و حتی اون خیلی از این حساس تر بوده)
اینه که اگه خدا نصیبتون کرد و به جایی رسیدید که همچین مشخصاتی داشت و مثلا جواهرات و یا چیز چشم گیری رو همینجوری به راحتی دم دست گذاشته بودن به هیچ عنوان ندوید طرفش و برش دارید.در این صورت به طور کامل کاری رو کردید که طرفی که اینو دفن کرده اونا رو به خاطرش گذاشته.به هیچ عنوان مهندسان قدیمی رو دست کم نگیرید چون همونطور که قبلا هم گفتم فقط دو مورد داشتن که توش پیشرفت کنن و یکیشون همون مکانیک بوده که قطعا چیزی از امروز کم نداشتن.(هیچ دستگاهی هنوز ساخته نشده که بتونه کنده کاری های تخت جمشید رو که از دو طرف دیوار بدون دید هستن دقیقا به صورت متقارن کنده کاری کنه)
حالا جریان بالا که خدا بهشون رحم کرده ولی ممکنه که به جای بسته شدن درب روتون(اگه دفن کننده بامعرفت بوده باشه و اینطور گذاشته باشه که شما رو فقط بیخیال گنجش کنه) درجا کشته بشید.

پس اول (((تفکر))) و (((دقت))) درباره همه چیز و بعدا عمل


شنبه 17 فروردین1392 - 9:45pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 20 اسفند1391 - 1:26am
پست: 834
پاسخ با نقل قول
جالب بود...به جا درمورد تله ها نوشته بودم که بعضی از مجسمه ها رو واسه تله میزاشتن که با برداشتن اون یه اتفاقی میفتاده...اینم شبیه به اون بوده و من قبولش دارم..در اخرین لحظه هم اونا فکر اینو کرده بودن که واسه مال خودشون اینکارارو انجام بدن تا هر کسی اومد نتونه راحت برداره بره...پس خیلی مواظب باشید... :D



بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد ... حسرت نخور ؛

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...


شنبه 17 فروردین1392 - 9:52pm
مدیر سایت
مدیر سایت

تاریخ عضویت: دوشنبه 20 اسفند1391 - 1:39am
پست: 4002
پاسخ با نقل قول
سپاس دوستان ادامه این اطلاعات و اطلاع رسانی برای همه مفید خواهد بود @};-



آدم‌های بزرگ،
برای موفقیت دیگران تلاش می‌کنند؛

آدم‌های عادی،
موفقیت دیگران رو تماشا می‌کنند؛

آدم‌های کوچیک،
با حرف زدن پشت سر آدم‌های موفق،
بهشون حسودی می‌کنند!


یکشنبه 18 فروردین1392 - 8:23pm
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
مهدی نوشته است:
سپاس دوستان ادامه این اطلاعات و اطلاع رسانی برای همه مفید خواهد بود @};-


تشکر بزرگوار
ایشالله سعی بر این خواهد بود که مطالب بیشتر بذارم.البته از دوستان هم متشکر میشم اگه یه همچین جریاناتی بذارن.توی هر جریان مطمئنا درس و نکته ای خواهد بود برا دوستان منجمله خودم


یکشنبه 18 فروردین1392 - 9:25pm
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
یه بنده خدایی توی یکی از شهرهای ایران عزیز کار میکرد.توی یکی از محلهای اطراف این شهر(فکر کنم از روستاهای اطراف بود) یه غار وجود داشت
موقعیت غار به شکلی بود که از پایین راه ورود نداشت و از بالا هم میبایست که با طناب آویزون شی بری داخل(وسط صخره با شیب 90 درجه میشه دیگه)
ارتفاع حدود 20 30 متر از سطح زمین بود.جالب اینجا بود که زیر همین غار یه سرباز 20 30 متری (طوری که پاهاش تقریبا نزدیک زمین بود) به صورت برجسته تراشیده شده بود و حتی آلات جنگیش مثل نیزه و سپرش هم کاملا معلوم بود و این غار بالای کلاهخودش بود.بهش میگفتن غار سرباز
خلاصه مردم انواع داستان های جن و پری و... (خودتون میدونید دیگه) رو بهش نسبت میدادن و کسی طرفش نمیرفت.این بنده خدا با یکی از دوستاش پا میشن میگن بریم داخلش ببینیم چیه.میرسن بالای صخره دوستش میترسه و پشیمون میشه و میگه برگردیم ولی اون میگه تو طناب رو بگیر خودم میرم داخل.(از مزایای داشتن همراه)
از طناب آویزون میشه و میره داخل غار.اونطور که تعریف میکرد میگفت شیب غار به صورت ملایم رو به پایین بوده و وقتی توش به طرف جلو حرکت میکردی نفس کشیدن خیلی سخت میشده تا جایی که وقتی حدود 7 8 متر جلو میره به سختی(خودش میگفت مثل کسی که آسم داره) میشده نفس کشید.
هر طور شده خودش رو به ته غار میرسونه میبینه ته غار به شکل یه اتاق بزرگ تراشیده و انواع و اقسام چاله ها و حفاریهایی روی کف و بدنه و خلاصه هر جایی که ممکن بوده چیزی گذاشته باشن انجام دادن(گفت به نظر میرسیده سالها پیش حفاری شده باشه) و غار رو خالی کردن بردن.ایشون هم نا امیدانه برمیگردن

اگه با یه همچین جریانی مواجه شدید و وارد محل یا غاری شدید که نفس کشیدن سخت شد در کل دو حالت میتونه داشته باشه
یکیش کمبود اکسیژن اون محیط هست و بدنتون شما رو برای تامین اکسیژنش به سخت نفس کشیدن وادار میکنه(با تند نفس زدن مثلا از روی خستگی یا ترس تفاوت داره) و کمبود اکسیژن میتونه به انواع علل مثل وجود قارچ هوازی در غار - جریان نداشتن هوا در غار و.... باشه
و دومین عاملش هم میتونه به دلیل مواد شیمیایی کار گذاشته شده باشه که به راحتی میتونه شش ها رو از کار بندازه(مثل گاز طلا) و باعث خفگی طرف بشه که ظاهرا این آقا با مورد اول طرف بوده و اگه تله و یا مواد شیمیایی وجود داشته اونا که غار رو پاک سازی کردن باید از کار انداخته باشن

دوستان همونطور که قبلا هم اشاره کردم حتما همراه داشته باشید.داشتن تجهیزات بسیار بسیار ضروری هست.مخصوصا حین حفاری.
اگه بودجتون میرسه حتما تجهیزات کاملی که دوستان این کاره بهش اشاره کردن (مثل ماسک ضد گاز و لباس مخصوص و دستکش و چراغ قوه و...) رو تهیه کنید و مثل این دوستی که جریانشو بالا گفتم عمل نکیند.(تجهزات همراش اینا بودن:یک عدد طناب + یک عدد گوشی 1112 جهت استفاده به عنوان چراغ قوه:ولی خداییش عجب جراتی داشته.کدوم یک از دوستان حاظرن همچین کاری بکنن؟ :D )


یکشنبه 18 فروردین1392 - 9:58pm
مدیر سایت
مدیر سایت

تاریخ عضویت: دوشنبه 20 اسفند1391 - 1:39am
پست: 4002
پاسخ با نقل قول
همیشه در موقع کار کردن در صورت نداشتن ماسک ضد گاز حتماً یک چهار لیتری سرکه سفید به همراه داشته باشید برای جلو گیری از مسمومیت تنفسی به پارچه زده و جلوی بینی و دهان قرار دهید



آدم‌های بزرگ،
برای موفقیت دیگران تلاش می‌کنند؛

آدم‌های عادی،
موفقیت دیگران رو تماشا می‌کنند؛

آدم‌های کوچیک،
با حرف زدن پشت سر آدم‌های موفق،
بهشون حسودی می‌کنند!


دوشنبه 19 فروردین1392 - 9:12am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 20 اسفند1391 - 1:44am
پست: 433
محل اقامت: اصفهان
پاسخ با نقل قول
یه چیزی رو که می خوام بگم اینه که ما هر جا می رفتیم حفر کردن اگه طول می کشید و می خواستیم برای شب برویم خونه و برای اینکه کسی اگه سر چاله رسید کاری بهش نداشته باشه یا کوزه قدیمی رو برمی داشتیم وداخل گودال با فشار جاشو قالبی درست می کردیم و بعد بیرون چاله اون کوزه رو می شکنیم اینجوری اگه کسی هم سر چاله پیدا شد فکر می کنه بار رفته و دیگه کاری به اون نداره در هر صورت با یکم تغییر شاید تونستید استفاده ببرید



زندگی قصه تلخیست که یک مرغ مهاجر دارد...


دوشنبه 19 فروردین1392 - 11:43pm
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
bantama نوشته است:
یه چیزی رو که می خوام بگم اینه که ما هر جا می رفتیم حفر کردن اگه طول می کشید و می خواستیم برای شب برویم خونه و برای اینکه کسی اگه سر چاله رسید کاری بهش نداشته باشه یا کوزه قدیمی رو برمی داشتیم وداخل گودال با فشار جاشو قالبی درست می کردیم و بعد بیرون چاله اون کوزه رو می شکنیم اینجوری اگه کسی هم سر چاله پیدا شد فکر می کنه بار رفته و دیگه کاری به اون نداره در هر صورت با یکم تغییر شاید تونستید استفاده ببرید


بانتاما جان اتفاقا کار بسیار جالی هست و بار اول هست که من میشنوم.
اما یه نکته دیگه هم باید در نظر بگیرید.این کار میتونه شخص رو ترقیب به کندن جهت پیدا کردن اشیای بیشتر بکنه(دارم از شنیده های شخصی میگم :D :D :D )
واگذار کردن چاله به حال خودش میتونه کارساز باشه.به این صورت که : اومدن کندن ولی چیزی از توش در نیومده


آخرین بار توسط Mahdi در سه شنبه 19 فروردین1392 - 12:46am ویرایش شده است، در کل 1 بار ویرایش شده است.



سه شنبه 19 فروردین1392 - 12:42am
استاد سخت افزار
استاد سخت افزار
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 12 فروردین1392 - 9:31pm
پست: 246
پاسخ با نقل قول
بازم سلام دوستان
ظاهرا فقط خودم قراره که نویسنده تاپیک باشم و کسی از دوستان جریان و یا نظری نداره

در دو تا از کوه هامون دو غار وجود داشت.هر دوشون خوف انگیز و انواع شایعه در موردشون بود.البته شایعه خرافاتی نه. شایعه درباره گم شدن تو غار و داشتن جونور خطرنام از جمله پلنگ!!!
با یکی از دوستان قرار گذاشتیم بریم داخل غارها رو ببینیم
قرار مدار گذاشته شد و ما با تجهزات کامل آماده شدیم که بریم داخل غارها.ایشون دو عدد وسیله جالب داشتن یه دشنه و یه تبر زین که قرار شد با خودشون همراه بیارن
خلاصه روز موود فرا رسید.تجهزات از این قرار بود.دشنه و تبر زین فراموششون شده بود.کفشهای شهرگردیشون رو آوورده بودن یه گوشی 500 تومنی آوورده بودن که به دلایل امنیتی گذاشتیم خونه.خودم چی.یه جفت کفش از یکی از دوستام قرض کردم که اگه ببینشون فقط تا یه هفته گریه میکنی به حالشون
پس تجهیزات ما چی بود : خودش دست خالی - من دست خالی و 100 البته گوشی محبوب خودم کا 850 شرکت سونی اریکسون
اینم از تجهزات کامل ما که میخواستیم بریم اونجایی که خدمتتون عرض کردم
خلاصه هیچی راه افتادیم رفتیم
اول میخواستیم از بالا وارد غار شیم که بعدا برنامه عوض شد و ناچارا از زیر وارد شدیم.غار عمیق بود و میشه گفت که تقریبا بین 20 تا 25 متر عمق داشت.تا 5 6 متر اول نور بود و کم کم نور از بین میرفت و حدود 10 12 متری داخل تاریکی مطلق بود.فضا بسیار گرفته بود و صد البته گرم.با نور 850 میرفتیم جلو.غار هی کوچیکتر میشد تا اینکه رسیدیم به انتهاش و خدا رو شکر این یکی که چیزی نداشت.اتفاقا بعد از جست و جوی کامل توی غار به نتایج جالبی هم رسیدیم و نشونه های خوبی از وجود زندگی توش پیدا کردیم .نکته حائض اهمیت تر اینکه قسمتی از اسم غار نام خان داشت که نشون میداد یه خان توش زندگی میکرده.اتفاقا صدای پلنگ رو هم از حدود 100 متریمون شنیدیم ولی خوشبختانه طرف ما نیومد.این عکس هم که از جلوی این غار تهیه شده رو با یکی از دوستان دیگم از کوه رو به رویی غار گرفتیم. نزدیک بود جونم رو به خاطر این عکس از دست بدم .جون دوستمم به خطر افتاد.طبق معمول داشتم با تجهیزات کامل خودم (یعنی دست خالی+ کفشهای پاره-این دفعه مال خودم بود و قرضی نبود و هر وقت که آدم به این غار توی عکس میره نیاز به یه جفت کفش نو داره چون کفشها تیکه تیکه میشن- کا 850)
از صخره بالا میرفتم(دوستان منظور از صخره بالا رفتن این نیست که شیب داشته باشه یا سرو بالایی باشه منظور دقیقا مثل صخره نوردهای توی مستندها منتها از نوع فقیرانش و بدون طناب و گیره و کفشهای میخ دار) که یه هو دیدم به معنای واقعی بالای صخره گیر کردم و هیچ راه جلویی نبود و نمیتونستمم برگردم
خلاصه هیچی دیگه همینطور به صخره چسبیده بودیم که دوستم اومد و جا پا بهم راهنمایی کرد تا وسطهای صخره اومدم که وقتی دیدم راه پایین اومدن نداره به صورت کجکی از صخره حرکت کردم تا رسیدم یه جایی که یه سکوی دو سه متری روی کوه بود و تنها راهش این بود که میشد بپری روش و راه پایین اومدن نداشت.دل به دریا زدم و پریدم و افتادم روی سکو.دوستمم که پشت سرم من از یه جهت دیگه بالا اومده بود میخواست بپره روی صخره.منتها ارتفاعش از مسیر من که اومده بودم بیشتر بود و من بهش گفتم آویزون شو و بعد بپر اگه خواستی به پشت از سکو پایین بیوفتی خودم میگیرمت.آویزون شد و پرید و لیز هم خورد و نزدیک بود بنده خدا از نزدیک 20 30 متر ارتفاع سقوط کنه که گرفتمش و دستش هم یه زخم عمیق روی ساعدش برداشت.دوستان وقتی میگم آدم باید همراه داشته باشه حتما یه چیزهایی دیدم که میگم.در این مورد من به احتمال بالا از کوه میوفتادم و الان یه جوغن روی قبرم بود

غار دوم
چند روز بعد از این جریان قرار شد که بریم غار دوم رو ببینیم.طبق معمول تجهزیات رو کامل کردیم.(دستهامون که باهامون بود.کتونی هم داشتیم و کا 850 هم شارژش پر بود) این غار هم مثل غار قبلی میگفتن پلنگ داره.بر عکس وقتی رفتیم یه خرگوش درب ورودیش بود فرار کرد.
این غار نیاز به صخره نوردی نداشت ولی جاتون خالی تا دلتون بخواد پیاده روی داشت و نفس گیر بود.غار نوک کوه بود و کوه هم شیب داشت تا بالا که باید از یه شیب تقریبا تند بالا میرفتی که نزدیک 2 3 ساعت بدون وقفه وفقط رو به بالا رفتیم تا رسیدیم نوک کوه.یه نیم ساعتی هم گشتیم تا درب ورودی رو پیدا کردیم.
خلاصه دوستان بعد از پیدا کردن غار رفتیم داخل.چون غار داخل کوه پیچ میخورد تاریکی مطلق بود.غار کاملا با دست کنده شده بود و وقتی داخل رفتیم و به ته غار رسیدیدم ته غار یه جایی داشت که باید ازش میخزیدی.خلاصه مثل سربازها شروع به سینه خیز رفتن کردیم(اتفاقا فیلمشم دارم) و با نور 850 جلو رفتیم تا اینکه در کمال تعجب از اونور کوه در اومدیم و روبه روی ورودی غار(که از اونور به سختی دیده میشد و بسیار تنگ بود و فقط میشد یه نفر از توش روی سینه بخزه و نه چهار دست و پا پره) از دورستها یه جایی دیده میشد که به نظر میرسید کنده کاری شده باشه.از قدیمیا پرسیدم گفتن قبلنا اونجا سنگچین بوده.نتیجه گرفتیم قبر بوده.خلاصه دوباره خزیدیم و به این طرف کوه اومدیم و برگشتیم خونه.

دوستان چند نتیجه میشه از این داستان گرفت حالا چه دروغ بود چه واقعیت : اول اینکه بارها و بارها گفتم عزیزانی که توی این کار میوفتن حتما یه همراه داشته باشن (مثلا من با اون همراهی که رفته بودم غارها رو ببینم میدونست چرا اومده ولی با اونی که رفته بودیم اونور کوه که از غار اولی عکس بگیریم نمیدونست برای چی از غار عکس میگیریم و کلا تو خط این کار نیست)
تجهیزات ضروری (نه مثل ما) از جمله پوتینها یا کفشهای مناسب - لباس سبک - چراغ قوه دوربرد(نور پخش کن زیاد کارایی نداره و مثلا ته غار رو نشون نمیده) - یک وسیله دفاعی مثل چاقو(البته تو این چنین شرایط) - طناب - آب خوردن - وسیله ای برای افروختن آتش و هر چی که فکر میکنید میتونه به دردتون میخوره به همراه داشته باشید
دوستان شایعه ها گاهی حقیتا دارن گاهی ندارن.مثلا این مورد اول میتونست حقیقت داشته باشه ولی مثلا در مورد غار دوم میگفتن که غار طوری هست که فقط یه نفر میتوه واردش بشه و نمیدونم 40 50 متر عمقشه و پلنگ توش زندگی میکنه و ممکنه بری در نیای و خلاصه هزار چیز دیگه که ما رفتیم و خلافش رو ثابت کردیم.
پس وقتی جایی میخواید برید(مخصوصا این جور جاها) شایعات رو هم در نظر بگیرید(که البته اکثر مواقع حاصل تخیل ملت هست) و یه جورایی خودتون رو براش آماده کنید که خدایی نکرده مشکلی براتون پیش نیاد و به موفقیت برسید

یه نکته دیگه اینکه دوستان نوشتن همچین جریاناتی نه تنها براتون مشکلی ایجاد نمیکنه(مگه طبیعت گردی و سقوط از ارتفاع جرمه؟) بلکه میتونه برا دوستانی که کم تجربه باشن بسیار مفید باشه.هستن کسانی که تا به حال پاشون هم به کوه نرسیده


سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.


سه شنبه 19 فروردین1392 - 12:45am
نمایش پست ها از آخر به اول:  مرتب سازی بر اساس  
پاسخ به موضوع   [ 143 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 , 7 , 8 ... 15  بعدی

چه کسی آنلاین است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر عضو شده ای موجود نیست. و 5 مهمان


در این انجمن نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
در این انجمن نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
در این انجمن نمی توانید پست خود را ویرایش کنید
در این انجمن نمی توانید پست های خود را حذف کنید
در این انجمن نمی توانید پیوست ارسال کنید

انجمن و سایت تخصصی فلزیاب و ردیاب با حضور اساتید مجرب - طراحی و ساخت و خرید و فروش مدارات الکترونیک و کیت و نقشه مدار دستگاههای پر قدرت فلز یاب و رد یاب با قیمت مناسب - دستگاه گنج یاب و دفینه یاب و گنجیاب جهت جستجوی طلا - بهترین و قویترین طلایاب و سیستم تصویری و فلزیاب پالسی و توباکس - آموزش اپراتوری ردیاب - best site / forum for metal detector (PI, VLF, Two Box, ...) , lrl , felezyab , felez yab systems to find treasure