فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

تلنگر
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=32&t=2080
صفحه 43 از 44

نویسنده:  hoshi [ یکشنبه 5 دی1394 - 2:32am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

:D :D :D :D

نویسنده:  سید جواد [ دوشنبه 7 دی1394 - 10:56pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

خواب دیدم قیامت شده است، هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان!
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»
گفت: می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله!
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند چه!؟...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
عبید زاکانی

نویسنده:  shavan [ دوشنبه 7 دی1394 - 11:34pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

سید جواد نوشته است:
خواب دیدم قیامت شده است، هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان!
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»
گفت: می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله!
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند چه!؟...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
عبید زاکانی

واقعا حال ما ایرانیها الان همین طور هست
اما غافلیم که خدا یک قانونی تو دنیا قرار داده به نام:
از هر دست بدی از همون دست میگیری
یعنی اگه به یه نفر دروغ بگیم مطمئنا یه نفر دیگه بهمون دروغ میگه
اگه به یه نفر کمک کنیم مطمئنا یه روز یه نفر به ما کمک خواهد کرد
و......
شیخ بهایی هم در شعرش آورده:

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ...
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ :
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ...

نویسنده:  hoshi [ پنج شنبه 9 دی1394 - 12:46am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

⭕️ بد شده ایم ⭕️

از وقتی شروع کردیم به قربانت برم های تایپی ...
به دوستت دارم های اس ام اسی،به عاشقتم های فیسبوکی،وایبری،لاینی،تلگرامی،واتس آپی...

⭕️ بد شده ایم ⭕️

از وقتیکه عشقم و عزیزم صدایش کردیم
فرقی هم نمیکرد،که باشد...
کلماتی که مقدسند ،که معجزه میکنند...
افتادند زیر دست و پا،فرقی برایمان نکرد که چه کسی باشد،از چه جنسی باشد،فقط دمی بگذرد...

⭕️ بد شده ایم ⭕️

از وقتی خندیدیم و بوسیدیم و آنسوی ماجرا پیچاندیم و به زرنگی خودمان آفرین گفتیم.
حال خیلی هامان خوب نیست، دردناک است،
اما درمان دارد !

نویسنده:  سید جواد [ جمعه 19 شهریور1395 - 6:00pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

شخصی خانه ای به کرایه گرفته بود. چوبهای سقف بسیار صدا می کرد.
به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد.
پاسخ داد که چوبهای سقف ذکر خدا می کنند.
گفت: نیک است اما می ترسم که این ذکر منجر به سجده شود!
عبید ذاکانی

نویسنده:  reza68 [ سه شنبه 23 شهریور1395 - 7:03pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

‍ یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند.

نویسنده:  معراج [ شنبه 30 بهمن1395 - 11:14am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

عکس یادگاری همسر بوش با همسر پادشاه عربستان

نویسنده:  ali.m [ شنبه 30 بهمن1395 - 12:00pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

️چرا در پی اصولی ؟ شاید دلیلش را ندانی ، دلیلش این است که با اصول به آگاهی نیازی نداری. اگر از طریق اصول زندگی کنی نیازی نداری هوشیار باشی ، در حالیکه برای حقیقی زندگی کردن باید هر لحظه آگاه باشی ، حقیقت قاعده نیست ، چیزی حقیقی است که از آگاهی ات زاده شود. عدم خشونت یک قاعده نیست ، اگر آگاه باشی نمی توانی خشن باشی . تفاوتش را درک کن .

نویسنده:  ali.m [ شنبه 30 بهمن1395 - 3:32pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

ما برای ادامه دادن
هیچکسی را نداریم
جز خودمان!
و این کافیست ...

نویسنده:  jegvar [ دوشنبه 15 اسفند1395 - 3:17am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

پسر بچه و سکه ...
روزی پسر بچه ای در خیابان سكه ای یك سنتی پیدا كرد . او از پیدا كردن این پول ،آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شده . این تجربه باعث شد كه بقیه روزها هم با چشمهای باز ، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج ) !!! او در مدت زندگیش ، 296 سكه 1 سنتی ، 48 سكه 5 سنتی ، 19 سكه 10 سنتی ، 16 سكه 25 سنتی ، 2 سكه نیم دلاری و یك اسكناس مچاله شده 1 دلاری پیدا كرد . یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت . در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت ، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین كمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ، در حالی كه از شكلی به شكل دیگر در می آمدند ، ندید . پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ، هرگز جزئی از خاطرات او نشد !

صفحه 43 از 44 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.