فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

تلنگر
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=32&t=2080
صفحه 33 از 44

نویسنده:  پادمهر [ یکشنبه 16 فروردین1394 - 8:52pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت

توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد

دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی

بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!

چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت

پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد

عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر

جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد...

نویسنده:  reza68 [ یکشنبه 16 فروردین1394 - 9:22pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

پادمهر نوشته است:
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت

توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد

دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی

بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!

چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت

پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد

عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر

جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد...



ایول داری داداش
خسته . آزادی.18. سیگار. فندک. بهمن....
آلبوم "ص " تو راهه...

نویسنده:  پادمهر [ یکشنبه 16 فروردین1394 - 9:45pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

reza68 نوشته است:
پادمهر نوشته است:
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت

توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد

دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی

بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!

چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت

پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد

عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر

جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد...



ایول داری داداش
خسته . آزادی.18. سیگار. فندک. بهمن....
آلبوم "ص " تو راهه...


@};-

نویسنده:  سید جواد [ یکشنبه 16 فروردین1394 - 10:01pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

سلام جناب پادمهر
شما ظاهرا به شعر خیلی علاقه مندید، این شعر هم قشنگ بود لطفا باز هم مطلب بزارید

نویسنده:  benz [ دوشنبه 16 فروردین1394 - 12:00am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

reza68 نوشته است:
سه میلیون جمع کرده بودم ردیاب fpl 35 بخرم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا با این توافق اخیر موندم لورنز z1 بگیرم یا gpz7000....

لایک

نویسنده:  farokh.p [ دوشنبه 17 فروردین1394 - 4:04pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

پادمهر نوشته است:
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت

توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد

دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی

بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!

چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت

پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد

عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر

جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد...


سلام پادمهر عزیز.
زنده باشی برادر. شعرت خیلی دلنشین بود.
علاقه به شعر تو رگ و خون مردم ایران جریان داره.
دوستان !! خواهش میکنم هرکسی زیباترین شعری که تا الان خونده یا شنیده یا خودش سروده رو، تو همین تاپیک قرار بده.
سپاس فراوان

نویسنده:  پادمهر [ دوشنبه 17 فروردین1394 - 4:12pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

پیوست:
love.jpg

نویسنده:  reza68 [ جمعه 21 فروردین1394 - 1:47pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

سروده دکتر بادکوبه ای بخاطر فاجعه اخیرتجاوز به 2نوجوان ایرانی توسط ماموران فرودگاه جده

حج را رهاکن
سروده ای از سر درد تقدیم به ایرانیان راستینی که از تازیان خودخواه بی ایمان‌و سلطه طلب به تنگ آمده اند:
رها کن هموطن حج را رها کن.
دلت را خانه ی پاکِ خدا کن.
رها کن این همه جهل و خمودی.
حمایت کم کن از شیخ سعودی
خدا در کعبه ی تازی نباشد
« خداخواهی»، «خدابازی» نباشد
دلت را پاک کن تا حق ببینی
وجودت را به حق ملحق ببینی
شعار « عزتت» را شیخ خورده؟
توراتاقصر جهل خویش برده؟
تمام مملکت « یارانه گیر» است
به چنگ فقروناداری اسیر است.
دلار تو عرب را می نوازد
که تا ناموس فرزندت بتازد
تو گر انسانی و ایران تباری
نباید سوی حج ،گامی گذاری
خدا زندانی شیخ عرب نیست
خدا محدود اشتر با رطب نیست
تو ایرانی تباری پای بر من
سرِ عزّت نداری؟ وای بر من
چه می شد گر فقیه راستینی
برآرد دست دل را زآستینی
کند تحریم، حج را با شجاعت
دمد در جان ما روح مناعت
رهاکن هموطن حج را رها کن
دلت را خانه ی پاک خدا کن.

نویسنده:  غضنفر [ جمعه 21 فروردین1394 - 2:00pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

آقا پادمهر شعر مردم رو به نام خودت نزن ،شعری که شاهين نجفی خونده

نویسنده:  پادمهر [ جمعه 21 فروردین1394 - 2:34pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

غضنفر نوشته است:
آقا پادمهر شعر مردم رو به نام خودت نزن ،شعری که شاهين نجفی خونده!!!


پیوست:
‫خانه شعر امروز، دکتر مهدی موسوی (ناگهان زنگ می زند تلفن)‬ - YouTube.rar

صفحه 33 از 44 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.