فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

تلنگر
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=32&t=2080
صفحه 4 از 44

نویسنده:  reza68 [ چهارشنبه 19 آذر1393 - 6:33pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

ﺑﺮﻧﺞ ﻫﻨﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﺎﺷﻖ فرانسوی،درلباس ترکیه ای ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ انگلیسی به همراه نوشابه اسراییلی و گوشت برزیلی و دسر آمریکایی ﺯﻳﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﻴﺎﻩ ژاپنی و با مقررات ﻋﺮﺑﻲ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﭼﻴﻨﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺭیم ﻭ ﺑﻪ آریایی بودنمون افتخار میکنیم!

نویسنده:  reza68 [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 2:19pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
ﭘﺪﺭﺵ ﻭﻗﺘﻲ موبایل ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﮔﻔﺖ. ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﯾﺪﻱ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻱ چی ﺑﻮﺩ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺭﻭﻱ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﺴﭗ ﺿﺪ ﺧﺮﺍﺵ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺮﯾﺪﻡ.
ﭘﺪﺭ : ﻛﺴﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻲ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﻧﻪ!
ﭘﺪﺭ : ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺷﺪ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﻧﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﯿﻢ
ﭘﺪﺭ : ﻛﺎﻭﺭی ﻛﻪ بستی ﺯﺷﺖ ﺷﺪ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﻧﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺯشت ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻪ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ موبایلم ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻣﻲ ﺍﺭﺯﺩ.
ﭘﺪﺭ ﻧﻜﺎﻩ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:

" ﺣﺠﺎﺏ" ﯾﻌﻨﻲ ﻫﻤﯿﻦ

نویسنده:  TOPRAK [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 2:45pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

رضا جان خدا پدر مادرتو برات نگهداره و بيامرزه

نویسنده:  reza68 [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 2:52pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

TOPRAK نوشته است:
رضا جان خدا پدر مادرتو برات نگهداره و بيامرزه


ممنون Toprak عزیز
انشالا خداوند به شما و خانوادت عمر با عزت بده

نویسنده:  reza68 [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 2:58pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

"همه بخونید, خیییلی قشنگ و آموزندست"

سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد... من هم استوار بودم و تنومند! من راانتخاب کرد...

دستی به تنه و شاخه هایم کشید، تبرش را در آورد و زدو زد... محکم و محکم تر…

به خودم میبالیدم، دیگرنمیخواستم درخت باشم، آینده ی خوبی در انتظارم بود.

میتوانستم یک قایق باشم، شاید هم چیز بهتری...

درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای بهتر توجهی به آن نمیکردم…

اما ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، شاید او تنومند تر بود، شاید هم نه! اما حداقل به نظر مرد تبر به دست آن درخت چوب بهتری داشت، شاید هم زود از من سیرشده بود و دیگر جلوه ی برایش نداشتم،

مرا رها کرد با زخم هایم، واو را برد...

من نه دیگر درخت بودم، نه تخته سیاه مدرسه، نه عصایی برای پیرمرد و نه قایق و... خشک شدم...

میگویند این رسم شما انسانهاست، قبل از آن که مطمئن شوید انتخاب میکنید و وقتی با ضربه هایتان طرف مقابل را آزار می دهید او را به حال خودش رهامیکنید!

ای انسان تا مطمئن نشدی تبر نزن! تا مطمئن نشدی، احساس نریز... دیگری زخمی می شود... خشک می شود!

نویسنده:  باستانشناس [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 5:28pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

درود بر رضا جان عزیز
بسیار زیبا و آموزنده

نویسنده:  reza68 [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 6:38pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

باستانشناس نوشته است:
درود بر رضا جان عزیز
بسیار زیبا و آموزنده


من کوچیکتم عزیز

نویسنده:  امیدوار [ پنج شنبه 20 آذر1393 - 11:26pm ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

سلام . درود برشرفت رضای عزیز واقعا طالب معرفت هستی ممنون . گلچین میکنی مطالب رو و آموزنده . سلامت و موفق باشی دوست عزیزم.

نویسنده:  reza68 [ جمعه 21 آذر1393 - 9:38am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

نزدیک اربعین حسینی هست
میخــــــــــوام دعــــــــــــا کنــــــــــــم
نه واسه خــــودم!! واسه دوستـــــــــای واقعی و مجازیم که :
بعضیاشون خیلی گرفتــــــــــــارن...
بعضیاشون خیلی دلشکستــــــــــــن ...
بعضیاشون خیلی تنهــــــــــــان ...
بعضیاشون خیلی نا امیــــــــــــدن ...
بعضیاشون عاشقــــــــــــن ...

خـــــــــداجــــون هـــــوای دلاشــــونو داشتـــــــه باش،
یه دستـــــــى به ســـــروگـــــوش زندگیشون بکش،
نذار حســــــــــــرت به دل بمونن ...
نذار ایمانشــــــــون ضعيــــــف بشه،..
دستشــــــــــونو بگيـــــــــــ ــــــــــــر....
خـــــــــــ ــــــــــــدا منو بیخیــــــــــــال ولی دل این
دوستــــــــــــای مهربــــــــــونمو شـــــــــــاد کن
خدايــــــــــــا به يگانگيـــــــت قسمت ميــــــــــــدم نذار آرزوهـــــــــــاشون آرزو بمونـــــــــــه.

نویسنده:  reza68 [ شنبه 22 آذر1393 - 10:26am ]
عنوان پست:  Re: تلنگر

همه به شما میگویند :
روز خوبی داشته باشید
ولی من به شما می گویم :
روز خوبی را برای خودتان خلق کنید !
به فکر اومدن روزهای خوب نباشید؛ آنها نخواهند آمد …
به فکر ساختن باشید؛
روزهای خوب را باید ساخت…
روزتان بی نظیر...

صفحه 4 از 44 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.