انجمن تخصصی فلزیاب و ردیاب
تاریخ : دوشنبه 10 اردیبهشت1403 - 6:50am



پاسخ به موضوع  [ 305 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 ... 27 , 28 , 29 , 30 , 31  بعدی
 دیدنیها 
نویسنده پیغام
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: یکشنبه 27 اسفند1391 - 10:53pm
پست: 796
پاسخ با نقل قول
http://fery68.persiangig.com/audio/14-M ... 3/download



بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند

اشوزرتشت


شنبه 14 دی1392 - 8:01pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: یکشنبه 27 اسفند1391 - 10:53pm
پست: 796
پاسخ با نقل قول
...........................................


سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.



بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند

اشوزرتشت


یکشنبه 15 دی1392 - 9:08pm
کاربر فعال
کاربر فعال

تاریخ عضویت: سه شنبه 2 مهر1392 - 1:09pm
پست: 115
پاسخ با نقل قول
فیش حقوقی ظریف :D
پیوست:
585858.jpg


سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.


سه شنبه 30 دی1392 - 12:43am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: یکشنبه 27 اسفند1391 - 10:53pm
پست: 796
پاسخ با نقل قول
عشق است جنوبیارو
http://fery68.persiangig.com/audio/safa ... 3/download



بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند

اشوزرتشت


سه شنبه 1 بهمن1392 - 2:25pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 4 شهریور1392 - 1:29am
پست: 304
پاسخ با نقل قول
بي خاصيت

راننده کاميوني وارد رستوران شد. دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.
راننده به او چيزي نگفت. دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
رستورانچي جواب داد: از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.


پنج شنبه 3 بهمن1392 - 10:24am
YIM
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 4 شهریور1392 - 1:29am
پست: 304
پاسخ با نقل قول
اديسون

اديسون در سنین پيري پس از كشف چراغ برق يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار مي رفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمايشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگي بود هزينه مي كرد. اين آزمايشگاه بزرگترين عشق پيرمرد بود. هر روز اختراعي جديد در آن شكل مي گرفت تا آماده بهينه سازي و ورود به بازار شود.

در همين روزها بود كه نيمه هاي شب از اداره آتش نشاني به پسر اديسون اطلاع دادند، آزمايشگاه پدرش در آتش مي سوزد و حقيقتا كاري از دست كسي بر نمي آيد و تمام تلاش ماموران فقط جلو گيري از گسترش آتش به ساير ساختمانها است آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولي به اطلاع پيرمرد رسانده شود.

پسر با خود انديشيد كه احتمالا پيرمرد با شنيدن اين خبر سكته مي كند و لذا از بيدار كردن پيرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب ديد كه پير مرد در مقابل ساختمان آزمايشگاه روي يك صندلي نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره مي كند.

پسر تصميم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او مي انديشيد كه پدر در بدترين شرايط عمرش به سر ميبرد ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را ديد و با صداي بلند و سر شار از شادي گفت: پسر تو اينجايي مي بيني چقدر زيباست! رنگ آميزي شعله ها را مي بيني؟ حيرت آور است! من فكر مي كنم كه آن شعله هاي بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! واي ! خداي من، خيلي زيباست! كاش مادرت هم اينجا بود و اين منظره زيبا را مي ديد. كمتر كسي در طول عمرش امكان ديدن چنين منظره زيبايي را خواهد داشت. نظر تو چيه پسرم؟

پسر حيران و گيج جواب داد: پدر تمام زندگيت در آتش مي سوزد و تو از زيبايي رنگ شعله ها صحبت مي كني؟ چطـور مي تواني؟ من تمام بدنم مي لرزد و تو خونسرد نشسته اي؟

پدر گفت: پسرم از دست من و تو كه كاري بر نمي آيد. مامورين هم كه تمام تلاششان را مي كنند. در اين لحظه بهترين كار لذت بردن از منظره ايست كه ديگر تكرار نخواهد شد

در مورد آزمايشگاه و باز سازي يا نو سازي آن فردا فكــر مي كنيم. الان موقع اين كار نيست به شعله هاي زيبا نگاه كن كه ديگر چنين امكاني را نخواهي داشت!

توماس آلوا اديسون سال بعد مجددا در آزمايشگاه جديدش مشغول كار بود و همان سال يكي از بزرگترين اختراع بشريت يعني ضبط صدا را تقديم جهانيان نمود. آري او گرامافون را درست يك سال پس از آن واقعه اختراع نمود.


چهارشنبه 14 اسفند1392 - 10:49pm
YIM
مدیر سایت
مدیر سایت
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: دوشنبه 8 مهر1392 - 6:26pm
پست: 971
پاسخ با نقل قول
:D یه مرده قهرمان بوکس بوده میره رستوران لذیذ ترین غذارو سفارش میده بعد از اینکه گارسون غذارو واسش میاره این یارو دستشویش میگیره میخواد بره دستشویی اونم وسط غذا خوردنش یه برگه کاغذ میگیره مینویسه من برمیگردم کسی دست به غذام نزنه امضا ..قهرمان بوکس میره بعد 5 مین برمیگرده میبینه اثری از غذاش نیست با خودش فکر میکنه کی جرات کرده غذای منو بخوره بعد میبینه یه یادداشت رو میزش هست و میخونه میبینه نوشته..غذاتو من خوردم امضا قهرمان دو :))



درکوی نیک نامان...ماراگذر ندادند


پنج شنبه 15 اسفند1392 - 6:47pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 4 شهریور1392 - 1:29am
پست: 304
پاسخ با نقل قول
نتيجه اعمال :

پسر بچه اي بود كه اخلاق خوبي نداشت. پدرش جعبه اي ميخ به او داد و گفت هر بار كه عصباني مي شوي بايد يك ميخ به ديوار بكوبي. روز اول پسر بچه 37 ميخ به ديوار كوبيد. طي چند هفته، همانطور كه ياد مي گرفت چگونه عصبانيتش را كنترل كند، تعداد ميخهاي كوبيده شده به ديوار كمتر مي شد. او فهميد كه كنترل عصبانيتش آسان تر از كوبيدن ميخها بر ديوار است...
بالاخره روزي رسيد كه پسر بچه ديگر عصباني نمي شد. او اين مسئله را به پدرش گفت و پدر نيز پيشنهاد داد هر بار كه مي تواند عصبانيتش را كنترل كند، يكي از ميخها را از ديوار درآورد.
روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگويد كه تمام ميخها را از ديوار بيرون آورده است. پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار ديوار برد و گفت: «پسرم! تو كار خوبي انجام دادي و توانستي بر خشم پيروز شوي. اما به سوراخهاي ديوار نگاه كن. ديوار ديگر مثل گذشته اش نمي شود. وقتي تو در هنگام عصبانيت حرفهايي مي زني، آن حرفها هم چنين آثاري به جاي مي گذارد. تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو كني و آن را بيرون آوري. اما هزاران بار عذرخواهي هم فايده ندارد؛ آن زخم سر جايش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است.»


شنبه 28 تیر1393 - 10:38am
YIM
کاربر فعال
کاربر فعال

تاریخ عضویت: پنج شنبه 24 بهمن1392 - 6:57pm
پست: 118
پاسخ با نقل قول
http://upload7.ir/imgs/2014-07/94615894652176443888.jpg


شنبه 28 تیر1393 - 2:36pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: پنج شنبه 1 خرداد1393 - 4:30pm
پست: 534
پاسخ با نقل قول
salam7 نوشته است:
باورهاي محدودكننده

فيل‌بانان تنها با درك يك نكته و به شيوه‌اي بسيار ساده، فيل‌هاي عظيم‌الجثه را كنترل مي‌كنند. وقتي فيل هنوز بچه فيل است، يك پايش را با طناب محكمي به تنة درختي مي‌بندند. بچه فيل، هرچه تقلا مي‌كند، نمي‌تواند خودش را آزاد كند. اندك اندك بچه فيل با اين تصور عادت مي‌كند كه تنة درخت از او نيرومند‌تر است.
هنگامي كه بچه فيل بزرگ مي‌شود و قدرت شگرفتي مي‌يابد، تنها كافي است ريسماني نازك به دور پاي فيل گره زده شود و به يك نهال كوچك بسته شود. جالب اينكه فيل هيچ تلاشي براي آزاد كردن خودش نمي‌كند.
همچون فيل‌ها، پاهاي ما نيز اغلب اسير باورهاي شكننده‌اند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنة درخت عادت كرده‌ايم، شهامت مبارزه را نداريم.
بي آنكه بدانيم كه تنها يك عمل متهورانه ساده... براي دست يافتن ما به موفقيت كافي است!

دمت گرم داداش



این نیز بگذرد


یکشنبه 29 تیر1393 - 3:31am
نمایش پست ها از آخر به اول:  مرتب سازی بر اساس  
پاسخ به موضوع   [ 305 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 ... 27 , 28 , 29 , 30 , 31  بعدی

چه کسی آنلاین است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر عضو شده ای موجود نیست. و 25 مهمان


در این انجمن نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
در این انجمن نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
در این انجمن نمی توانید پست خود را ویرایش کنید
در این انجمن نمی توانید پست های خود را حذف کنید
در این انجمن نمی توانید پیوست ارسال کنید

انجمن و سایت تخصصی فلزیاب و ردیاب با حضور اساتید مجرب - طراحی و ساخت و خرید و فروش مدارات الکترونیک و کیت و نقشه مدار دستگاههای پر قدرت فلز یاب و رد یاب با قیمت مناسب - دستگاه گنج یاب و دفینه یاب و گنجیاب جهت جستجوی طلا - بهترین و قویترین طلایاب و سیستم تصویری و فلزیاب پالسی و توباکس - آموزش اپراتوری ردیاب - best site / forum for metal detector (PI, VLF, Two Box, ...) , lrl , felezyab , felez yab systems to find treasure