انجمن تخصصی فلزیاب و ردیاب
تاریخ : سه شنبه 25 اردیبهشت1403 - 8:35pm



پاسخ به موضوع  [ 305 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 ... 31  بعدی
 دیدنیها 
نویسنده پیغام
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
مهدی نوشته است:
با خوندن این مطلب اشک روی صورتم جاری شد و قلبم خیلی شکست از ناملایمتیهای روزگار ، خدایا به من قدرت بده تا بتوانم اندکی به همنوعانم کمک کنم :(( :((

متاسفم دوست خوبم که شما را ناراحت کردم. ما اینچنین مواردی را همیشه میبینیم منتها به رنگ دیگری، ولی مهم اینه که به سهم خودمان هرچه در توان داریم بگذاریم تا گره ای از مشکلات دیگران باز کنیم... ابتدا هم تلنگری برخودم میزنم تا یادم باشد که .... [-(



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


شنبه 10 فروردین1392 - 11:55pm
استاد علوم غریبه
استاد علوم غریبه
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm
پست: 2204
پاسخ با نقل قول
سلام دوستان
واقعا هستن انسانهایی که معجزه خدا در زمین هستن وبرعکس هستن کسایی که معجزه شیطانند در زمین%
خیلی جالب بود رابین هود عزیز.
موفق باشی



در این درگه
که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !

مشو غــّره به امـروزت
که از فــردا نِـه ای آگــه !

http://morvaridman.blogfa.com/


یکشنبه 10 فروردین1392 - 12:55am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار و سرمشق می شود .
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


یکشنبه 11 فروردین1392 - 11:00pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
bina نوشته است:
سلام دوستان
واقعا هستن انسانهایی که معجزه خدا در زمین هستن وبرعکس هستن کسایی که معجزه شیطانند در زمین%
خیلی جالب بود رابین هود عزیز.
موفق باشی

تشکر بینا جان :ymblushing:



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


یکشنبه 11 فروردین1392 - 11:09pm
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
نقل قول:
عکسی که می بینید دختر کم سن و سالی است ، نه چهره سیاسی است و نه سوپر استار سینما! اما دختری از دختران همین سرزمین است....
همیشه دوربین عکاسی ام را همراه دارم، به طبیعت که می روم رفتار آدمها با محیط زندگی شان برایم پر از سوژه است، سال ۸۸ این عکس را نزدیک **** گرفتم و بیش از همه عکس هایم دوستش دارم.
تصویر دختر بچه ای که خیلی زود وارد بازی بزرگترها شده است، مسیر طولانی را آمده بود لب چشمه ای که مشک و دبه پلاستکی و کتری اش را آب کند، خیلی جدی این کار را کرد اما موقع رد شدن از رودخانه نتوانست تعادلش را حفظ کند و زمین خورد، کمکش کردم بلند شود، شرمگین سرش را پائین انداخت و راهش را گرفت و رفت و من یاد همه دخترهایی افتادم که چه پدرشان مدیر بلند پایه باشد و چه کارگری ساده، می خواهند لای پر قو بخوابند و مشغله ذهنی شان توجه مطلق به احساسات و خواسته های فردی شان است و شاید خبر ندارند که دختران عشایر و روستایی بسیاری مثل همین دختر در دل طبیعت ایران زندگی می کنند بدون آنکه هیجوقت کرم مرطوب کننده ای داشته باشند، لباس مُد روز بپوشند یا بخواهند گونه و بینی و لب شان را عمل کنند…
به چشم های معصوم دخترک، کفش های گشاد و بزرگ و لاسیتکی اش، موهای آفتاب سوخته اش، مَشک بزرگی که هم وزن خودش است و دشواری زندگی او دوباره نگاه کنید. قاچ های سیب زندگی گاهی چقدر بد تقسیم می شوند….


پیوست:
image001.jpg


سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


یکشنبه 11 فروردین1392 - 11:29pm
استاد - مدیر
استاد - مدیر

تاریخ عضویت: یکشنبه 20 اسفند1391 - 10:41pm
پست: 412
پاسخ با نقل قول
تفسیرات وطبع فیلسوفانه شما عالیست . عکس واقعا زیبا وشاهکار است



mantera


یکشنبه 11 فروردین1392 - 11:52pm
مدیر سایت
مدیر سایت

تاریخ عضویت: دوشنبه 20 اسفند1391 - 1:39am
پست: 4002
پاسخ با نقل قول
آقای رابین هود این تفسیر عکس دخترک روستایی از خود شماست ! و همچنین عکس هم اثر خودتونه ؟ ! اگر اینتور باشه به شما احسن میگم



آدم‌های بزرگ،
برای موفقیت دیگران تلاش می‌کنند؛

آدم‌های عادی،
موفقیت دیگران رو تماشا می‌کنند؛

آدم‌های کوچیک،
با حرف زدن پشت سر آدم‌های موفق،
بهشون حسودی می‌کنند!


دوشنبه 12 فروردین1392 - 8:28am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
ariya نوشته است:
تفسیرات وطبع فیلسوفانه شما عالیست . عکس واقعا زیبا وشاهکار است

مهدی نوشته است:
آقای رابین هود این تفسیر عکس دخترک روستایی از خود شماست ! و همچنین عکس هم اثر خودتونه ؟ ! اگر اینتور باشه به شما احسن میگم

سلام دوستان خوشحالم که مورد توجه قرار گرفت.
همونطور که در ابتدای تفسیر آوردم نقل قول می باشد، تصویر و تفسیر آن کار یک محقق می باشد.



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


دوشنبه 12 فروردین1392 - 8:41am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟ جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم. یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید.
*****
مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود. یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود.
*****
مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست. یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند.
مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید . سیگاری آتش زد و به فکر فرو رفت. باید کاری می کرد. باید خودش را اصلاح می کرد. ناگهان فکری به ذهنش رسید. او می توانست بازیگر باشد:
*
*
*
از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد.
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد. وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم. سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود.
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند.
اما او دیگر با خودش «صادق » نیست. او الان یک بازیگر است. همانند بقيه مردم!!!



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


دوشنبه 12 فروردین1392 - 10:50am
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: سه شنبه 22 اسفند1391 - 9:31am
پست: 314
پاسخ با نقل قول
معروف است که عقب مانده ها چیزی نمی فهمند:
چند سال پیش در جریان بازی های پاراالمپیک (المپیک معلولین) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر از شرکت کنندگان دوی 100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم.
پیوست:
securedownload.jpg

آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قادر به سریع دویدن نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پاراالمپیک شود ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد. این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد.
هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند، آنها ایستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند. یکی از آنها که مبتلا به سندروم "دان" -عقب ماندگی شدید جسمی و ذهنی - بود، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت : این دردت رو تسکین میده.
سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند.
در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها کف زدند.
.
.
.
کاش ما هم چیزی نمی فهمیدیم ...


سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.



دروغ نگو! تورا نابود خواهد کرد، صداقت ارزشی بی نهایت دارد


دوشنبه 12 فروردین1392 - 11:03am
نمایش پست ها از آخر به اول:  مرتب سازی بر اساس  
پاسخ به موضوع   [ 305 پست ]  برو به صفحه قبلی  1 , 2 , 3 , 4 , 5 ... 31  بعدی

چه کسی آنلاین است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر عضو شده ای موجود نیست. و 20 مهمان


در این انجمن نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
در این انجمن نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
در این انجمن نمی توانید پست خود را ویرایش کنید
در این انجمن نمی توانید پست های خود را حذف کنید
در این انجمن نمی توانید پیوست ارسال کنید

انجمن و سایت تخصصی فلزیاب و ردیاب با حضور اساتید مجرب - طراحی و ساخت و خرید و فروش مدارات الکترونیک و کیت و نقشه مدار دستگاههای پر قدرت فلز یاب و رد یاب با قیمت مناسب - دستگاه گنج یاب و دفینه یاب و گنجیاب جهت جستجوی طلا - بهترین و قویترین طلایاب و سیستم تصویری و فلزیاب پالسی و توباکس - آموزش اپراتوری ردیاب - best site / forum for metal detector (PI, VLF, Two Box, ...) , lrl , felezyab , felez yab systems to find treasure