فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

جن
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=27&t=4039
صفحه 2 از 6

نویسنده:  جواد64 [ جمعه 9 آذر1396 - 12:10am ]
عنوان پست:  Re: جن

درودو خسته نباشید
میشه بفرماییدکجا طلسم بکار میره
اگر جنسی طلسم داره یادفینه ای طلسم داره میشه بفرماییدچرا طلسم کرده اون مالو؟؟؟؟؟؟
خواگر طلسم کرده چرا دفن کرده میزاشت تو خونش طلسمش میکرد دیگه نیاز به دفن کردنو طله فیزیکی واین موارد نبود
واز نظر باستان شناسی بنده از هیچ باستانشناسی نشنیدم مثلا درزمان هخامنشی دریک نسخه یااصلا دراون زمان دفینه ها طلسم میشدن اینوبرای دوستان وبنده واضع توضیح دهید
روح واجنه منکرش نیستم ولی قبل از نسانها در زمین زندگی میکردن ولی اینکه دردین سنی این جن وجود داره شیعه این جن هست مسیحی این جن هست این دیگه من در اوردگیه درموردمذهب که دیگه اگر کسی یک کلاسم سواد داشته باشه میدونه مذهب داخل ایران جریانش چی بوده
لطفا یک مقدار توضیح دهیدببینم طلسمو جن چه رابته ای باهم دارن

نویسنده:  هنرجو [ جمعه 9 آذر1396 - 12:52am ]
عنوان پست:  Re: جن

اقا جواد عزیز به نظر بنده انسانها (بسیار محدود)در یک دوره زمانی به علمی رسیده بودند که بتونن اجنه رو تسخیر کنن.
و چون در ان زمان هم بانک نبود و راهزن و دزد زیاد بود .به ناچار اجناس گرانبهاشان رو چال و یا قایم میکردنند و با استفاده از علم ان زمان جنی رو به عنوان نگهبان البته فکر کنم مدت دار تسخیر میکردند.
ولی نه برا خرده ریز
برا دفاین بزرک که من و شما ندیدیم. :D
به این هم اعتقاد دارم مثلا اگه بنده یک جنی رو نسخیر کردم مطمعنا این جن فک و فامیلی دارن که میتونن اسیبهای بسیار سختی رو به بنده برسونن تسخیر و طلسم به این راحتیها هم نیست که از زبان د. بیاد.
و در بیشتر مواقع اشخاصی هم که حفاری بی مورد میکنن و فلزی رو نمیتونن کشف کنن جهت حفظ ابرو به دروغ اعلام میکنن که بله طلسم بود .

نویسنده:  جواد64 [ جمعه 9 آذر1396 - 1:30am ]
عنوان پست:  Re: جن

خوبرادر بزرگوارجناب هنرجومیتونم بپرسم طبق چه منبعی این فرمایشاتو میکنید پس تکلیف نشون این وست چیه ؟؟اینو حتما میدونید که افراد نظامی که بار درستو حسابی میزاشتن نشونم میزاشتن
بعد همون افرادی که جنس زیاد داشتنو قایم میکردن مگه از طلسم خودشون اطمینان نداشتن خواینجور که افراد خرافه میگن به گوش بنده هم رسیده طلسم باید خیلی قوی باشه پس چرا قایم میکردن میزاشتن سر راه یاتو خونشون طلسم از مالشون محافظت میکرد
بنده بعید میدونم این طلسمه وجود داشته باشه به نظر بنده این یک نوع خرافه پرستی هست بین جامعه ما پراکنده شده ویک عده ای هم بهش بالو پر میدن یک زمانی میرسه که البته ممکنه چند صد سال طول بکشه که مردم اون زمان باعث تعجبشون بشه که ماها چه افکاری داشتیم همونطور که که باعث تعجب مایه که بت پرستاچوبو میپرستیدن
بنده به شخصه کلا چیزی به نام طلسمو قبول ندارم
جادوگری اره قبوله مثل چشم بندیه ولی طلسم نه [-X [-X

نویسنده:  هنرجو [ جمعه 9 آذر1396 - 1:44am ]
عنوان پست:  Re: جن

:D :D
خب هر چیزی که به چشم دیده نمیشه دلیل بر نبودن نیست.
و هر فنی مطمعنا بدلی دارد.اول اینکه نگفتیم تمامی دفاین طلسم دارند شاید از صدتا یکی طلسم داشته باشه.
دوم اینکه دفاین حکومتی به دلایل خاصی زیر خاک مخفی میشدند و نشانه گذاری میگردیدند جهت برداشت مجدد در زمان خاص.
و اینکه چرا روی خاک طلسم نمی کردند .خب هر زهری پادزهری دارد.و مطمعنا میتونستند راحت طلسم رو بشکنن.و بدون دردسر و زحمت اضافی به ثروت باد اورده برسن.
در این باره هم اگه کسانی رو میشناسین که از علم جفر اگاهی دارند سوال و جواب فرمایین مطمعنا به نتیجه دلخواهتان خواهید رسید.
و در ان زمان اگاهانه و بدون تعصب و با استدلال تصمیم میگیر ین که همچین چیزی هست و یا نیست.

نویسنده:  هنرجو [ چهارشنبه 21 آذر1396 - 2:34am ]
عنوان پست:  Re: جن

یک ماه پیش در مغازه دایی ام بودم که دوست ایشون هم اونجا تشریف داشتند .سن ایشون هم نغریبا ۶۵ میشد.حرف از فلز یاب و زیر خاکی اومد و این خاطره رو برا بنده تعریف کرد .
میگفت تازه دوران سربازی رو تمام کرده بودم و با دوستم اطراف روستا می گشتیم که به طور اتفاقی چشممان به دو تا گربه افتاد که اومدن و از ما سبقت گرفتند.دوستم خم شد و سنگی جهت زدن گربه ها برداشت که به ایشون اعتراض کردم که چکار به این حیوان زبان بسته داری.
یتقریبا صد متری گربه ها از ما دور شده بودند که به طور ناباورانه این دو گربه به شکل انسان در اومدند یکی زن و دیگری مرد.
گفت اول همینطوری خشکمان زد و خدا رو شکر کردیم که دوستم با سنگ نزدشون .بعد چند دقیقه به خودمان جرعت دادیم که از سر کنجکاوی تعقیبشان کنیم.البته با فاصله یکم بیشتر.

این زن و مرد رفتند و به باغی رسیدند .و در باغ جشن عروسی اجنه بود که به سکل انسان در اومده بودند و جشن و پایکوبی می کردند.ما هم از فاصله پور دید می زدیم که یک دفه دوتا خانوم جوان مقداری غذا در داخل ظرف سمت ما اوردند از طرفی زبانمان بند اومد و از طرفی پاهامان گرفته شد .تا این خانوما رسیدند به ما گفتن (بیلدیگوز گارنوزدا)اون چیزی که بلدین تو شکمتون.منظور بسم الله نگین.
ظروف غذا رو به ماداپند و برگشتند تازه به خودمون اومدیم ظرف رو داخل یه چیزی شبیه کوله داشتم انداختم و د بدو الفرار . بعد فرار کردن و فاصله گرفتن ظرف رو در اوردیم غذا ب
مرغ سرخ کرده بود با برنج.
می گفت بعد چند ماه ظرف طلا رو بردیم تهران فروختیم و خریدار نامرد هم سر ما کلاه گذاشت و قیمت اصلی جنس رو نداد.با یک خنده خاصی تعریف می کرد که بنده تصور میکردم که همین الان هم اون ایام گذشته رو می بینه.
خاطره جالبی بود از وجود اجنه که بن ه بدون واسطه و از شخص جن دیده شنیدم.

نویسنده:  جهان بین [ شنبه 14 بهمن1396 - 9:57pm ]
عنوان پست:  Re: جن

هنرجو نوشته است:
یک ماه پیش در مغازه دایی ام بودم که دوست ایشون هم اونجا تشریف داشتند .سن ایشون هم نغریبا ۶۵ میشد.حرف از فلز یاب و زیر خاکی اومد و این خاطره رو برا بنده تعریف کرد .
میگفت تازه دوران سربازی رو تمام کرده بودم و با دوستم اطراف روستا می گشتیم که به طور اتفاقی چشممان به دو تا گربه افتاد که اومدن و از ما سبقت گرفتند.دوستم خم شد و سنگی جهت زدن گربه ها برداشت که به ایشون اعتراض کردم که چکار به این حیوان زبان بسته داری.
یتقریبا صد متری گربه ها از ما دور شده بودند که به طور ناباورانه این دو گربه به شکل انسان در اومدند یکی زن و دیگری مرد.
گفت اول همینطوری خشکمان زد و خدا رو شکر کردیم که دوستم با سنگ نزدشون .بعد چند دقیقه به خودمان جرعت دادیم که از سر کنجکاوی تعقیبشان کنیم.البته با فاصله یکم بیشتر.

این زن و مرد رفتند و به باغی رسیدند .و در باغ جشن عروسی اجنه بود که به سکل انسان در اومده بودند و جشن و پایکوبی می کردند.ما هم از فاصله پور دید می زدیم که یک دفه دوتا خانوم جوان مقداری غذا در داخل ظرف سمت ما اوردند از طرفی زبانمان بند اومد و از طرفی پاهامان گرفته شد .تا این خانوما رسیدند به ما گفتن (بیلدیگوز گارنوزدا)اون چیزی که بلدین تو شکمتون.منظور بسم الله نگین.
ظروف غذا رو به ماداپند و برگشتند تازه به خودمون اومدیم ظرف رو داخل یه چیزی شبیه کوله داشتم انداختم و د بدو الفرار . بعد فرار کردن و فاصله گرفتن ظرف رو در اوردیم غذا ب
مرغ سرخ کرده بود با برنج.
می گفت بعد چند ماه ظرف طلا رو بردیم تهران فروختیم و خریدار نامرد هم سر ما کلاه گذاشت و قیمت اصلی جنس رو نداد.با یک خنده خاصی تعریف می کرد که بنده تصور میکردم که همین الان هم اون ایام گذشته رو می بینه.
خاطره جالبی بود از وجود اجنه که بن ه بدون واسطه و از شخص جن دیده شنیدم.


داستان اکثر کسانی که جن دیدن تو عروسی بوده...والا جای سوال داره که ما هم از مادر بزرگمون همین داستانهارو میشنویم؟

نویسنده:  جهان بین [ شنبه 14 بهمن1396 - 10:10pm ]
عنوان پست:  Re: جن

سنه دژ نوشته است:
بله و چندین نفر را نیز میشناسم که دیدن ، و اثر توهم و خیال و این چیزا هم نبوده
متاسفانه ، بحث کردن در مورد موجودات و نیروهای ماورائی ، در اینجا بی فایده است و همیشه مابین افرادی که دیدن و میدونن و افرادی که به این چیزا باور ندارن ، درگیری ایجاد میشه و نهایتا هم نه بیننده میتونه اینجا ثابت بکنه و نه منکر
اگر واقعا به این علوم و حقایق علاقه دارید ، بهتره که در محیط واقعی دنبالش باشید تا حقیقت براتون روشن بشه


خب قبول کردن سخته....یعنی اینکه ناسا که دربدر دنبال موجودات ماورایی هست نفهم تشریف دارن یا انسانها بسیار جاهل هستن که راحت از کنارش میگزرن

نویسنده:  مهرافرین [ یکشنبه 14 بهمن1396 - 2:38am ]
عنوان پست:  Re: جن

تابستون گذشته با پیرمردی آشنا شدم که جنگل بان بوده و سی سال از عمرش رو در جنگلها بسر بده و چند سالی هست که بازنشسته شده..

در یک سفر اکتشافی راه بلد ما بود که شب همونجا تو جنگل موندگار شدیم..

مرد بسیار جالبی بود با اینکه سواد آکادمیک نداشت اما بخاطر تجربه زیادی که توی اینکار داشت بدون دستگاه بارها موفق شده بود و بیشتر اوقات بخاطر سادگی سرش کلاه رفته بود!

شب کنار آتیش گفت که انقدر عاشق جنگل هستم که اگه هفته ای دو سه شب تو جنگل نخابم مریض میشم!! ازش پرسیدم شما که اینهمه تو جنگل بودی و اینهمه دنبال دفینه یابی بودی آیا تا حالا جن دیدی؟؟

لبخندی زد و به سنگی که کنارم بود اشاره کرد!
گفت این سنگ رو میبینی اگه بترسی این سنگ به چشمت گرگی میاد که واقعن تورو میکشه!!
برای مطمئن شدن باز هم پرسیدم یعنی جن وجود نداره؟؟
گفت مگر اینکه از من بترسن چون تا حالا هیچی ندیدم!!
در آخر هم گفت به این مضخرفات توجه نکن چون تورو از هدفت دور میکنه! :)

شب ما تو چادر خابیدیم اما اون بیرون کنار آتش..!

در عوض با کسانی برخورد داشتم که تو محیط شهری هم ادعا میکنند جن دیدن!! /:)

جن نترس باشید تا جن نبینید :D

@};-

نویسنده:  جهان بین [ چهارشنبه 17 بهمن1396 - 2:30am ]
عنوان پست:  Re: جن

مهرافرین نوشته است:
تابستون گذشته با پیرمردی آشنا شدم که جنگل بان بوده و سی سال از عمرش رو در جنگلها بسر بده و چند سالی هست که بازنشسته شده..

در یک سفر اکتشافی راه بلد ما بود که شب همونجا تو جنگل موندگار شدیم..

مرد بسیار جالبی بود با اینکه سواد آکادمیک نداشت اما بخاطر تجربه زیادی که توی اینکار داشت بدون دستگاه بارها موفق شده بود و بیشتر اوقات بخاطر سادگی سرش کلاه رفته بود!

شب کنار آتیش گفت که انقدر عاشق جنگل هستم که اگه هفته ای دو سه شب تو جنگل نخابم مریض میشم!! ازش پرسیدم شما که اینهمه تو جنگل بودی و اینهمه دنبال دفینه یابی بودی آیا تا حالا جن دیدی؟؟

لبخندی زد و به سنگی که کنارم بود اشاره کرد!
گفت این سنگ رو میبینی اگه بترسی این سنگ به چشمت گرگی میاد که واقعن تورو میکشه!!
برای مطمئن شدن باز هم پرسیدم یعنی جن وجود نداره؟؟
گفت مگر اینکه از من بترسن چون تا حالا هیچی ندیدم!!
در آخر هم گفت به این مضخرفات توجه نکن چون تورو از هدفت دور میکنه! :)

شب ما تو چادر خابیدیم اما اون بیرون کنار آتش..!

در عوض با کسانی برخورد داشتم که تو محیط شهری هم ادعا میکنند جن دیدن!! /:)

جن نترس باشید تا جن نبینید :D

@};-


اره درسته ترس باعث همه این داستانها هست....تا بحال هیچ انسان منطقی و نترسی با این موجودات برخورد نداشته و هیچوقتم برنمیخوره چرا؟

نویسنده:  مهدی [ چهارشنبه 23 خرداد1397 - 10:58am ]
عنوان پست:  Re: جن

چون انسانهای منطقی و نترس واقعیت رو ریزبینانه تر و اصولی تر و با دقت بالا درک میکنن و به راحتی دل به حرف و داستانهای دیگران نمیبندن تا خودشون شخصاً تجربه کنن ! تا شخصاً تجربه نکنن باور نمیکنن

صفحه 2 از 6 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.