فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=27&t=1826
صفحه 1 از 11

نویسنده:  delta2014 [ چهارشنبه 21 مرداد1393 - 1:24am ]
عنوان پست:  گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند


در اینجا فقط داستان ها و ماجرا ها و سختی ها و شگفتی ها در مورد دفینه قرار گیرد
مثلا جایی نشستید کسی یه داستانی واقعی از فرد دیگری یا خودش درباره دفینه براتون میگه بسیار با دقت گوش میکنید و براتون شگفت انگیزه
بنابراین اینجا از اون شنیدنیها بنویسید که همه از خواندنش لذت ببرند



نقل قول یک نفر که از کسی که جنس یافته در قدیم:
ایشان میگفت اون کس طبق نسخه ای که از دیگری گرفته و همون دیگری گفته 6 تا کوزه پر در فلان نقطه هست نحوه قرار گیری و متراژ و اتاق را گفته و همون شخص دیگری طلسمدان و نسخه دار و از اینجور آدما بوده خلاصه این شخص با عده ای میروند و آنجا را می کنند طبق گفته دیگری ایتقدر حفاری فلان سنگ فلان مسیر چند متر طونل میرسند به اتاق و بعد از خالی کردن خاک اتاق طبق نسخه می دانستند که مثلا در نیم متری بغل این دستم باید یکی از کوزه ها باشه خاک را خالی کرده میبینند میبینند هیچ کوزه ای نیست و جای کوزه ها کاملا قابل رویت است مثل اینه همین الان کوزه را کسی برداشته هر چی هم فکر میکنند قبل از ما کسی اینجا را کنده میبینند نه درب این اتاق کاملا بسته بوده امکان نداشته دستکاری شده باشه چون طبق توضیحات نسخه بوده بعدا زنگ میزنند به اونی که داننده اینکار و طلسمدان بوده اونهم به کتاب های طلسم و جادویی و انجام کار هایی به اینها میگه جنس جا به جا شده اینها باور نمیکنند . مثل ماها. داننده میگه به این علت جابجا شده که در میان شما یکیتون در قلبش پلیدی داشته یا مثلا قصد خیانت داشته یا نامرد بوده یا نسبت به دیگر حفاران کوچکترین دشمنی داشته. اینها و خود فرد نامرد و یا پلید قلب متوحه میشه و قبول میکنه و دست میکشه از بدیها و اون شخص مستقر در تهران طلسمدان به آنها میگه که دفینه از آنجا جابجا شده و برید حیاط فلان آدم در روستا یه سنگی در حیاط همیشگی او شخص به طور عادی و معمولی قسمتیش دیده میشه برش دارید زیرش شش کوزه گذاشته شده واینها مورد تمسخر صاحب حیاط میشوند بالاخره بعد از کندن شش کوزه را از زیر سنگ در می آورند حیرت زده میشند و الان به گفته اون شخص همه چی دارند و خانه اش در نزدیکی فلانجا هست و اون وقتا میامده پیش من و .. خودش می گفته که فلان جا همه چیز دارم از چشمهاش اشک جاری میشده هنگام تعریف این داستان.

نویسنده:  karajniaz [ یکشنبه 9 شهریور1393 - 1:04pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

داستان هایی که در مورد طلسمات و مربوط به علوم غریبه میشه رو اینجا بذاریم یا در مورد تله و اینها هم صحبت کنیم؟

نویسنده:  delta2014 [ چهارشنبه 11 شهریور1393 - 12:22am ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

karajniaz نوشته است:
داستان هایی که در مورد طلسمات و مربوط به علوم غریبه میشه رو اینجا بذاریم یا در مورد تله و اینها هم صحبت کنیم؟


مرحبا دوست عزیز هر چه در مورد دفینه یا قرار ها یا کلک ها یا تله یا طلسم یا داستان هایی که چوپان ها بازیگرش بوده اند اصلا هرچی که اتفاق افتاده حتی چیز هایی که جالب مثلا اتفاقی افتاده که موجب صرف نظر شدن فردی از دفینه که مثلا از طرف خدا اتفاقی رخ داده که فرد اونجا نره و از رخ دادن بلایی جلوگیری شه .
اصلا فکر نکنید که مثلا اگه من این داستان رو اینجا بنویسم مورد مسخره قرار بگیرم هر چی که شنیده اید اینجا مستقیما تاپتیکش است.

نویسنده:  delta2014 [ چهارشنبه 11 شهریور1393 - 12:25am ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

این داستان را یه مرد حدودا 70 ساله که درباره پدربزرگش است گفته
پدربزرگش در اون زمان گه گاهی به شکار گرگ میرفته چون گرگ گوسفندانش را تلف میکرده و اون زمان انگار گرگ هم زیاد بوده.این فرد در دامنه کوهی سوار بر اسبش بوده و به اطراف نگاه میکرده در اون موقع به چشمش یه حیوانی شبیه موش صحرایی یا آلابغاز یا همچین چیزی دیده که از یه صخره ای بیرون میاد که در دهنش سکه طلایی هست و به اون طرف میره و داخل لانه اش میشه این حیوان چندین بار این کار را میکنه و اون مرد سه بار سکه را از دهن موش میگیره یعنی میشه سه سکه. در این میان یک گرگ وحشی و جسور از گوشه ای رد میشه اون مرد با گلوله اش گرگ را مورد هدف قرار میدهد گرگ زخمی شده و بسیار عصبانی میشه و مسیر خود را به طرف مرد که بر اسب سوار است تغییر میدهد که اگه به مرد میرسید تیکه پاره اش میکرد اون مرد دوباره با دقت نشانه گیری میکنه و چنان با گلوله شلیک میکنه که از دهان گرگ وارد میشه و از پشتش بیرون میره. این مرد دیگه هرچه اینبر اونبر میان صخره ها گشته اثری از موش یا طلا ندیده .گرگ توجهش را از موش و طلا منحرف کرده و فقط سه سکه گیرش اومده گفته میشه جای پیدایش سه سکه و موش و صخره ها را به پسرش و همچنین نوه اش گفته.
داستانی دیگر: یک سکه هم در 30 کیلومتری آن منطقه در دره یا میان کوهی پیدا شده که داخل خاکی بوده که موش هنگام ساختن خانه اش بیرون ریخته.
داستانی دیگر: دو نفر با ماشینی در اطراف کوه سبلان از قطورسویی برمی گشتند که ددیده اند یک موش یا همون آلابغاز یا ... در دهنش یه سکه طلا از اون طرف جاده به این طرف جاده میره ترمز کرده پیاده شده و میپرند پایین دنبال موش می دوند موش به طرف دره و شاید به سرازیری میرفته کم کم غروب میشده کماکان موش را میدیدند و دنبالش میکردند بعد از مدتی موش را گم میکنند.

نویسنده:  delta2014 [ شنبه 19 مهر1393 - 8:07pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

یک فرد در روز روشن یه جایی را حفاری میکرده نگاه میکنه به اطراف می بینه سگی در اونجا نشسته و به او نگاه میکنه بعد از کمی کندن به هدف میرسه عرق گیرش رو درمیاره و اونها رو در عرق گیرش جمع میکنه و صبر میکنه تا کمی غروب بشه تا بره خانه میره خانه میبینه اون سگه هم در خانه نشسته سکه ها را میریزه جلویش و شادی میکنه و با خود میگه که چنان خرج میکنم و ... و اصلا به وجوهات فکر نمیکنه. میره اتاق دیگر یه چیزی رو برداره بیاد. میاد میبینه سکه ها نیستند و سگه هم نیست
میگویند این صاحبش بوده چون اون فقط به فکر خودش بوده دفینه برداشته شده تا در جای دیگر دفن شود.

نویسنده:  delta2014 [ یکشنبه 20 مهر1393 - 11:07pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

نقل قول از dariush1384
من به شخصه کار تسخیر رو انجام نداده و هیچوقت انجام نخواهم داد ولی من خودم به همراه دوست تسخیر کننده مون بار رو دیدم و در طول پروسه انتقال در جریان حرکتش بودم و الان هم که جنس گیر افتاده سه بار بهش سر زدم . پروسه اینجوری شروع شد که ما یه مکان باستانی رو که با زمین خودمون 1100 متر فاصله داره رو شناسایی کردیم و لی چون اون نقطه مکان مناسبی برای کار نبود ، تصمیم گرفتیم مثل دفعات گذشته جنس رو جابجا بکنیم . ابتدا از چهار جهت اصلی مکان دفینه خاک برداشتیم تا موجودی مکان رو بفهمیم . اولین اجناس یک مجسمه به اندازه تقریبی 30 سانتیمتر و یک سینی و یک خنجر با دسته طلایی هست که روش کار کردیم . سپس به ازای هر بیست متر فاصله تا زمین خودمون یک مشت خاک برداشتیم و همه خاکها رو باهم ترکیب کردیم و با اون خاکها یک راه شبیه سازی کردیم که عمل جابجایی رو روی مسیر میتونیم ، در عرض سه روز 702 متر اشیا رو جابجا کردیم که ناگهان به بن بست خوردیم ، بعد از دو روز کار و فشارهای مکرر به موکلین تسخیر شده تونستیم مانع رو ببینیم که یک مومیایی نشسته با یک شمشیر در سمت راست و یک انگشتر در یک طاقچه سمت چپش هست ، وقتی میخوایم جنس رو به سمت جلو حرکت بدیم برعکس حرکت میدن و چون پشت جسد به سمت اجناس هست سایه برداشته نمیشه و باید جسد چرخونده بشه

نویسنده:  11reza11reza [ دوشنبه 21 مهر1393 - 3:56pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

سلام ، شخصی تعریف میکرد برای یافتن دفینه با چند تن از دوستانش به دامنه کوهی میروند دفینه در بالای دامنه کوه تقریباً نزدیکی های بالای کوه قرار داشته هنگامیکه به نزدیک محل دفینه میرسند ناگهان مار افعیی بزرگ سروکله اش پیدا میشود و بطوری که روی شکمش بلندمیشود وبا دراوردن صدای ترسناک ( هوف ...هوف...) شدید باعث ترس و وحشت آنها شده بطوری که آنها فکر کرده اند که آنجا طلسم دارد و فرار کرده حتی پشت سرشان راهم نگاه نمیکنند ودیگر به آنجا نمیروند .( آیا فکر میکنید واقعا آنجا طلسم بوده یا اینکه اتفاقی ماری آنجا پیدا شده وچون احساس خطر کرده عکس العمل نشان داده وباعث ترس و وحشت آنها شده است ).

نویسنده:  mohammadreza [ سه شنبه 22 مهر1393 - 9:49am ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

11reza11reza نوشته است:
سلام ، شخصی تعریف میکرد برای یافتن دفینه با چند تن از دوستانش به دامنه کوهی میروند دفینه در بالای دامنه کوه تقریباً نزدیکی های بالای کوه قرار داشته هنگامیکه به نزدیک محل دفینه میرسند ناگهان مار افعیی بزرگ سروکله اش پیدا میشود و بطوری که روی شکمش بلندمیشود وبا دراوردن صدای ترسناک ( هوف ...هوف...) شدید باعث ترس و وحشت آنها شده بطوری که آنها فکر کرده اند که آنجا طلسم دارد و فرار کرده حتی پشت سرشان راهم نگاه نمیکنند ودیگر به آنجا نمیروند .( آیا فکر میکنید واقعا آنجا طلسم بوده یا اینکه اتفاقی ماری آنجا پیدا شده وچون احساس خطر کرده عکس العمل نشان داده وباعث ترس و وحشت آنها شده است ).

دوست عزیز بهشون بگید این دفعه حداقل با یک ،تک لول روس، و چند تا فشنگ چارپاره به آنجا برن. جواب این سوال خودتونو خواهید گرفت. موفق باشید.

نویسنده:  11reza11reza [ سه شنبه 22 مهر1393 - 10:06pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

با سلام خدمت همه ، آقا mohammadreza از توجه و پیشنهادتون متشکرم ، اما اگه اینکارو بکنند که با صدای شلیک اونوقت تمام اهالی اون منطقه مثل توپ روشون خراب میشن اونوقت اونا دعا میکردند که کاش سروکله شون با همون مار میبود تا این آدما .

نویسنده:  davood_zzz [ سه شنبه 22 مهر1393 - 11:01pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

با درود
من پیشنهاد میکنم یه کپسول آتش نشانی از نوع co2 سه کیلویی ببرند خالی کنند روش ، افعی هم باشه در جا یخ میزنه :D

صفحه 1 از 11 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.