فلزجو FelezJoo
http://www.felezjoo.com/

گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند
http://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=27&t=1826
صفحه 9 از 11

نویسنده:  hadip56 [ پنج شنبه 24 فروردین1396 - 10:31pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

جناب :D سنه دژ داری توجیه میاری ؟ بهتره نیاری الان داری تایپ میکنی که وایییی منظورم این بوده اون نبوده
توو بد دردسری افتادی الان همش داری فکر میکنی چطوری توجیه بیاری توو فکرته از مدیریت کمک بخوایی کلا منو حذف کنی باید بگم تنهایی نا سلامتی مردی

نویسنده:  سنه دژ [ پنج شنبه 24 فروردین1396 - 10:37pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

بله دارم تایپ می کنم و به مدیریت هم خبر دادم و ربطی به مرد بودن یا نبودن نیز ندارد . اگر تشخیص دادن و لازم بود ، بنده رو اخراج می کنند ، شما نیز بمانید و به دیگران کمک کنید
منظورم از نگفتن " حرفهای واقعی " در خصوص موضوع همین تایپیک بود که حرفای واقعیم رو برای امثال شما بیان نمی کنم . به این منظور نیست که حرف غیرواقعی زده باشم ( همانطور که می بینید بنده داستانی در این تایپیک بیان نکرده ام )
وگرنه همه ی حرفهای بنده در تایپیکهای دیگر ، واقعی و تجربیاتم واقعی هستند و چیزی یا حرفی رو که خودم تجربه نکرده باشم به کسی نخواهم گفت
دادن لقب استاد هم ، بر عهده ی کسانی نسیت که بیخودی درجه ببخشن . حتما لایق دیدن
هزاران پست بنده رو اگر مطالعه بفرمائید ، کمتر پستی دیده میشه که کوتاه باشه یا حرف الکی و بیهوده توش باشه یا اینکه مثل بعضیها ، با کلمات کوتاه و شکلکها ، خواسته باشم پست زیاد کنم
و استاد بودن یا نبودن در دنیای واقعی نیز برای بنده مهم نیست ، چه برسه به دنیای مجازی که امثال شما توشه

نویسنده:  ali.m [ پنج شنبه 24 فروردین1396 - 10:38pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

بیخیال جک
هرچی که اینجا گفته شد که ملاک نیست
شنونده باید عاقل باشه
ضمنا این رفتار اصلا درست نیست
بهتره ادامه ندی

نویسنده:  delta2014 [ شنبه 26 فروردین1396 - 8:28pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

یه تپه ای را در چند سال گذشته حفاران غیر مجاز حفاری کرده اند در سه متری به سنگی خورده اند که رویش به یه خطی چیز هایی نوشته شده. آن سنگ را می برند به کسی نشونش میدهند و تر جمه اش می کنند : این نسخه درسته و شما جای واقعی گنج رو پیدا کرده اید ولی این گنج رو ما در فلان سال برداشته ایم و برده ایم اگه مال شماست یا (مثلا شما نسخه اش رو دارید یا ... بیایید فلان جا مبلغش رو بدهیم) گفته میشه که روس ها در نمیدونم یکی از جنگ های جهانی که در ایران حضور داشتند خصوصا در اذربایجان گنج هایی را از زمین آذزبایجان بیرون کشیده و برده اند. روی سنگه هم به خط روسی نوشته شده بوده.

نویسنده:  delta2014 [ شنبه 26 فروردین1396 - 8:43pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

سلام آقای سنه دژ
کاش از نزدیک شما رو می دیدیم این دل که حسرت یه ذره رویت چیز تاریخی میکشه و دریغ از یک منجیق. بلکه صحبت از نزدیک با شما مرحمی بر قسمت تاریخی دل یا قسمت مغز و اعصاب میشد
اگه کسانی این سخن بنده را مورد تمسخر میدانند پس بدان که هیچ علاقه ای به کوه و دشت و چشمه وتاریخیت ندارند و اگه از این صحبت ها می کنند دلشون خالیه و حسرت اینجور چیزا نکشیده اند و نمیکشند و چیزی که بدون حسرت باشه میدونید که ...

نویسنده:  سنه دژ [ شنبه 26 فروردین1396 - 9:05pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

سلام دوست عزیز
بنده لایق این تعریفها نیستم
معلوم هست که خیلی خوب کار رو درک کردید و دیدگاهتون سلامته
خیلی ها فقط با این دیدگاه میرن کوه که برن لگد مالش بکنند و به سنگ و درخت و هوا و سربالایی و سختی هاش ، لعنت بفرستند . اونوقت انتظار دارند که زمین هم ، دو دستی ، داشته هاشو تقدیمشون بکنه و ازشون تشکر هم بکنه
اما داشته های زمین تنها ، گنج نیست . همین هوای پاک طبیعت و گل و سبزه و درختان و جانوران و پرنده ها و کوهها و چشمه سارها بهترین هدیه های طبیعت هستند و همین سلامتی که داریم و میتونیم کوهپیمایی بکنیم ، خودش گنج اعلاست . خاطره هاش بماند
شک نداشته باشید که اگر با طبیعت انس بگیرید ، خودش ، داشته هاشو باهاتون در میان خواهد گذاشت . البته شما هم باید باهاش دوست باشید و بقدر نیاز بردارید و قلبشو نکشید بیرون :D

نویسنده:  delta2014 [ شنبه 26 فروردین1396 - 10:03pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

یه کوهی که قسمت بالاییش از صخره است از یه طرف به شکل سوسمار شبیه هست و من رفتم از نزدیک اونو دیدم
داستانی در مورد اون کوه شنیدم: چند نفر رفته اند اونجا و قسمتی از ان که ساروجی بوده مشغول شکستن و جلو رفتن بودند یکی از ابزار کارشون هم کپسول گاز با اتصالات لوله و شلنگ و ... بوده داستان که نه واقعیت اینطور بوده که در هنگام کار با کپسول نمیدونم میخواستند چوب گذاشته شده در ساروج را حجم بدند یا ساروج را گرم و یه هویی سرد کنند تا ساروج ترک برداره ...
کپسول میترکه یکی از افراد به شدت آسیب میبینه و به کما یا ... میره یکی میگه بیایید ولش کنیم بریم یکی میگه نه باید نجاتش بدیم اونای بی شرف ولش میکنند میرند ولی این مرد با وجدان که با فرد تقریبا مرده تنها میمونه . زمستان هم بوده. اونجا دو یا سه کیلومتری با ده یا روستا فاصله داره . اون مرد فرد افتاده را به کولش میگیره و به طرف آبادی میره نزدیک ابادی خیلی خسته بوده به یه کاه خانه ای نزدیک میشه و دوست بیهوشش که پر از خون بوده داخل اونجا میزاره و میره به سختی یه ماشینی پیدا میکنه و دوستش رو میرسونند بیمارستان. اطرافیان بیمار که میان اونجا اون مرد را باعث بازداشت شدنش میشند چند روز بازداشت میمونه و بعد آزاد میشه. این مرد گفته ما زحمت و سختی اونجا رو کشیدیم و اون بلا به سرمون اومد و ما اونجا رو ول کردیم . بعد از چند وقت افرادی رفتند اونجا رو یه متری ادامه دادند و رسیدند به یه زنجیر و کاسه و... طلا نبوده ولی حتما با ارزش بوده میگند سر مال هست و...

حالا عکس اونجا هست که میزارم . دوستان من در تاپتیک تصاویر و سوالات نشانه دفینه یا غیره به عکسی شبیه همون کوه بر خوردم که در یکی دیگر از نقاط کشور هست که یکی از کاربران فلزجو گذاشته اونجا. می خوام خودتون ببینید که چه شباهت هایی دارند این دو کوه سوسمار یا تمساح. من دور نقطه ساروجی کار شده اون کوه علامت زده ام حالا شما خودتون قضاوت کنید که ممکنه در تصویر دوم که مال اون کاربر است همون قسمت کوه ساروجی باشه؟ نام کوه قزل قایا هست . به نظر من در کتاب های درویشان و قدیمی اینجور آدرس ها می نویسند مثلا در قزل قایا های شبیه سوسمار در فلان قسمتش ساروج و ... حالا هر جا کوهی شبیه سوسمار هست باید به اون قسمت توجه بشه.


عکس اول اونی هست که من داستانشو تعریف کردم و عکس دوم مال یه کاربر دیگر


توجه داشته باشید که صد در صد دوربین ها هم تفاوت هایی از نظر بلندی و دوری و طولی گرفتن عکس دارند

نویسنده:  مهرافرین [ یکشنبه 26 فروردین1396 - 12:47am ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

دوست عزیز این دو عکس لااقل از این زاویه مربوط به یک مکان نیست،
البته نمیشه صد در صد رد کرد ممکنه از دو زاویه ی مختلف عکس گرفته شده باشن..

ولی عکس بالا بیشتر شبیه به کرکودیل آب شور هست و عکس پایین تمساح آب شیرین!! :D

نویسنده:  تهم [ دوشنبه 27 فروردین1396 - 12:00am ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

با سلام
دوستان سوال
مکانهایی رو که م ی ر ا ث فقط با جی پی اس علامت میزنه به چه دلیل میتونه باشه؟
ممنون میشم نظر بدین

نویسنده:  delta2014 [ جمعه 6 مرداد1396 - 3:30pm ]
عنوان پست:  Re: گفته ها و داستان ها از زبان کسانی که دفینه در آورده اند

حدود بیست سال پیش در شمال غرب کشور دو نفر با تراکتور و یه نهر کن مشغول نهر کنی برای کشاورزان اون دیار بودند بالا خره بعد از مدتها نهر کنی به هنگام صبح خیلی زود شبانگاهی خیش نهر کن با سنگی در زیر زمین مثلاً در حدود هفتاد سانتی بر خورد می‌کنه و... تاریک بوده میان پایین و نگاه می کنند می‌بینند سنگ صاف بزرگی هست که نهر کن باعث شده سنگه تکون بخوره و سقف اتاقی را کنار بزنه داخلش یه تابوت بوده. یکی میگه بیا کارمونو ول کنیم و اینو با تراکتور ببریم اون یکی میگه نه اینطوری نمیشه خلاصه قرارشون اینطوری میشه که بیان شهرشون و روزانه با ماشین بیان ببرن . میرن شهر یکیشون بلافاصله و بدون هماهنگی با دیگری بر می‌گرده اونجا با همان تراکتور و تریلر و غیره اش دوستشو دور می‌زنه و خودش به تنهایی جنسو میاره خانه اش . دوستش هم بعد از اینکه متوجه خیانت دوستش شده می‌ره لوش می‌ده میان میبرنش بعد از چندی ولش می‌کنند دوباره میان میبرنش باز ولش می‌کنند البته تحت آزار و شکنجه هم می‌زارن هر کاری می کنند میگه من هیچی ندارم دروغه چیزی پیدا نکرده ام. خونه اش هم می‌گردند ولی پیداش نمی کنند بعد از سه ماه میان میبرنش هر چی تلاش ولی باز نمیگه جاشو. چندین بار طی فواصل مشخصی میبرنش به نتیجه ای نمی‌رسند. ناخناش طوری شده بوده که انگاری مادرزادی ناخن نداشته . هدفش این بوده که خودشو هر کاری بکنند اشکال نداره حداقل فرزندانش به جایی برسند و از مال دنیا بی نیاز باشند. ولی بعد از سه ماه که در حیاط خانه اش مشغول کاری بوده دوباره ماشین جیب یا همچین چیزی دوباره میاد سراغش و اینبار دیگه طاغتش به سر اومده و می‌خواسته جاشو بگه و خلاص بشه. از ماشین یه آدمی با کت شلوار سفید میاد پایین و باهم میرن داخل خانه چایی میاد جلوش به هنگام نوشیدن چای به مرد میگه من می‌دونم که اون طابوت دست تو هست و می‌دونیم که برداشته ای و رفتیم مکانش هم دیدیم و تاریخ و مشخصاتش و دقیق می دونیم و مدت هاست که به دنبالش بودیم چک با مبلغ بسیار بزرگ می‌زاره جلوش و میگه جای اونو بگو ببربم و از این به بعد هر وقت هر مبلغی دلت خواست به این شماره ماهانه زنگ بزن واریز بکنم. اون مرد میگه طابوت همونجایی هست که نشستی روش. فرشو کنار می‌زنه طابوت بر میداره می‌بره و به گفته خود مرد هنوز هم به قولش عمل می‌کنه و هر چی بخواد واریز می‌کنه میگه الان همه چی دارم و ... با گفتن داستانش گریه میکرده البته فرد کت شلواری اسمشم گفته.

صفحه 9 از 11 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.